بازگشت به محتوا

روزنوشت‌های بهساد

نگاه از خود تا به جهان در سایه کسب و کار

    روزنوشت‌های بهساد
    نگاه از خود تا به جهان در سایه کسب و کار
    • روزنوشت ها

      راه‌کارهای پرداخت حقوق در شرایط بحران نقدینگی

      توسطمجيد آواژ ۲۱ مرداد ۱۳۹۰۲۱ مرداد ۱۳۹۰

      با توجه به اینکه با تلاش مسئولین*، شرکت‌های خصوصی کم و بیش با مشکلات نقدینگی روبرو هستند و موضوع دارای اهمیت زیادی می‌باشد، متنی را که در پاسخ به نظرات نوشته قبلی نوشته شده و به نحوی بیانگر دیدگاه‌ها و تجربیات بهساد می‌باشد، با کمی تغییر به عنوان یک نوشته مستقل هم منتشر می‌کنم. متاسفانه…

      ادامه مطلب راه‌کارهای پرداخت حقوق در شرایط بحران نقدینگیادامه

    • روزنوشت ها

      دیرکرد در پرداخت حقوق‌ها

      توسطمجيد آواژ ۱۲ مرداد ۱۳۹۰۲۵ اسفند ۱۳۹۱

      به موارد زیر توجه فرمایید: متوسط زمان دریافت یک صورت وضعیت از زمان ارسال آن تا زمان دریافت وجه آن ۴۵ روز می‌باشد. حداقل زمان آن بیست روز و حداکثر آن می‌تواند تا چهار ماه هم طول بکشد. در این راه مشکلات و دوندگی بسیار زیادی وجود دارد که به خصوص این روزها کمتر به…

      ادامه مطلب دیرکرد در پرداخت حقوق‌هاادامه

    • روزنوشت ها

      یک پیشنهاد

      توسطمجيد آواژ ۱۰ مرداد ۱۳۹۰۱۵ خرداد ۱۳۹۳

      به مناسبت ماه مبارک رمضان، ساعات کاری ادارات دولتی بازهم کاهش یافت. البته این تصمیم به منظور ایجاد زمینه لازم برای استفاده مطلوب کارکنان دولت از فضایل و معنویات ماه مبارک رمضان و به وجود آمدن فرصت مناسب برای خودسازی و بهره‌مندی از برکات عدیده این ماه شریف و نورانی، اتخاذ شده است. از آن‌جا…

      ادامه مطلب یک پیشنهادادامه

    • روزنوشت ها

      جدال من و اینترنت

      توسطمجيد آواژ ۰۹ مرداد ۱۳۹۰۰۹ مرداد ۱۳۹۰

      چند روز گذشته را ماموریت بودم و امروز جلسه در ماموریت. قرار بود همکاران بهساد یک سری از اطلاعات را دیروز آماده کرده و برایم با ایمیل بفرستند. با موبایل امیالم (جمع مکسر میل) را چک کردم و دیدم که اطلاعات به موقع ارسال شده و با خودم گفتم پس از رسیدن آن را دانلود…

      ادامه مطلب جدال من و اینترنتادامه

    • روزنوشت ها

      شوخی یا جدی؟ مسئله این است

      توسطمجيد آواژ ۰۴ مرداد ۱۳۹۰۱۲ مرداد ۱۳۹۰

      دوستان زحمت زیادی می‌کشند در مورد رزومه‌نویسی مطالب ارزنده‌ای را در وبلاگ‌های مختلف منتشر می‌کنند که سال‌ها تجربه و دانش در آن نهفته است. ما البته در بهساد به منظور هم‌سان سازی رزومه‌ها، اولویت اول را به پر کردن فرم درخواست همکاری بهساد داده‌ایم، به طوری‌که اگر از علاقمندان، فردی رزومه بفرستد از او می‌خواهیم…

      ادامه مطلب شوخی یا جدی؟ مسئله این استادامه

    • روزنوشت ها

      بهساد ژله‌ای

      توسطمجيد آواژ ۳۱ تیر ۱۳۹۰

      هفته خسته کننده‌ای را داشتم. از آن هفته‌ها که باید مرخصی بودم و نبودم. تقریبا تمام قرارهای کاری بیرون از بهساد را به هفته بعد موکول کردم. چه می‌شود کرد، گاه پیش می‌آید. البته این بهساد نشینی پر بی‌منفعت نبود. کمی بر امور داخلی متمرکز شدم. شرکت مانند ژله‌ای می‌ماند که بخواهی در دست نگاه‌داری…

      ادامه مطلب بهساد ژله‌ایادامه

    • روزنوشت ها

      آیین نگارش، توانمندی مغفول

      توسطمجيد آواژ ۳۰ تیر ۱۳۹۰۲۹ مرداد ۱۳۹۰

      یادش به خیر آن اواخر دوران دانشگاه، استادی داشتیم به نام آقای دکتر حسین کمره‌ای که متاسفانه هیچ خبری از او ندارم. بعد از ۲۲ سال از آمریکا آمده بود ایران، پنج سالی ماند و طاقت نیاورد و برگشت. در آن زمانی که در دانشگاه جوی حاکم بود که ما استادان را موجودات ماورایی می‌دانستیم…

      ادامه مطلب آیین نگارش، توانمندی مغفولادامه

    • روزنوشت ها

      (برخی از) کارمندان دولت چطور رفتار می‌کنند

      توسطمجيد آواژ ۲۳ تیر ۱۳۹۰۰۵ مرداد ۱۳۹۰

      داستانی از فروش یک نرم افزار پیش از هر چیز تاکید می‌کنم که این نوشته در مورد برخی از کارمندان سازمان‌های دولتی است و هنوز هم هستند کارمندانی با شرف که در سازمان‌های دولتی وظیفه خطیر انجام کارها را به خوبی به انجام می‌رسانند. علی واحد عزیز در نوشته‌ای از مجازات قبل از وجود جرم…

      ادامه مطلب (برخی از) کارمندان دولت چطور رفتار می‌کنندادامه

    • روزنوشت ها

      اعتراض به تاخیر!

      توسطمجيد آواژ ۱۹ تیر ۱۳۹۰۲۱ تیر ۱۳۹۰

      عرض شود که : با توجه به وضعیتی که یکی از پروژه‌ها دارد، قرار شد که امروز را جلسه فوق‌العاده داشته باشیم و من باید برای این جلسه به ماموریت می‌آمدم. کار داشتم ولی نیاز پروژه و مشتری اقتضا می‌کرد که به جلسه بیایم. ساعت ۲ قرار بود جلسه شروع شود. من به دلیل اینکه…

      ادامه مطلب اعتراض به تاخیر!ادامه

    • روزنوشت ها

      شاعر و پادشاه

      توسطمجيد آواژ ۱۶ تیر ۱۳۹۰۱۶ تیر ۱۳۹۰

      می‌گویند در روزگاران دور، پادشاهی به سوق گذر همی‌کرد و مردمان به استقبالش چونان روان که مورچگان از پی‌دان. شاعری مجیز گوی، مدحی رسا در منقبتش خواند، چونان که پادشاه پا برفرش داشت و سر بر عرش. نظمی موزون بود و حال شاهنشاه از کیف افزون. شاعر را وعده صلتی از زر سرخ داد که…

      ادامه مطلب شاعر و پادشاهادامه

    پیمایش صفحه

    برگهٔ قبلیقبلی ۱ … ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ … ۹۳ برگۀ بعدیبعدی

    © ۱۴۰۴ روزنوشت‌های بهساد - قالب وردپرس توسط Kadence WP

    Spam Firewall