|

کیفیت یک فرهنگ است

خیلی با خودم کلنجار می‌رفتم که مطلب بنویسم. یعنی این‌که نوشتنم می‌آمد شدید، ولی اصل قضیه آن بود که نوشتنی‌هایم گفتنی نبودند. بخشی از آن بر می‌گردد به غر زدن که به طور عام در زندگی و به طور خاص در روزنوشت‌ها چندان اهلش نیستم و بخشی دیگر به مسائلی که شاید برای طرح زود…

| |

آیا باید بد بود؟!

مدتهاست که به این موضوع فکر می‌کنم. کارفرماها گاه رفتار وحشتناکی در مقابل کارکنان خود دارند. مطالبه تضامین قانونی سنگین مانند چک و سفته. برگه‌های سفید امضا برای استعفا و تسویه حساب و مواردی مشابه که هنوز هم برایم قابل هضم نیست. از طرف دیگر دیوار بی‌اعتمادی بین کارکنان و شرکت نیز گاه سر به…

| |

فرصتی برای تغییر

عرض شود که: به دلیل مشکلات شخصی هفته گذشته را نه آن‌چنان در بهساد بودم و نه خیلی زیاد در اینترنت و شاید برای اولین بار در طول زندگی کاری بود که ذهنم نمی‌توانست به بهساد معطوف شود. این‌که در هر تهدید فرصتی نهفته است، مصداق بارز مشکلات من بود. اولین مسئله برایم این بود…

|

بوی مرگ می‌دهد این کسب و کار

در خلوت خودم مشغول تنظیم یکی از Server ها بودم که صدای زنگ تلفن را از اتاقم شنیدم. با کمی تاخیر تلفن را پاسخ دادم. “مجید زنده‌ای؟” این سئوال بی‌مقدمه و بی‌سلام فرهاد فائز عزیز از دوستان خوبم بود که کمی دلخورم کرد. گفتم “مگر قرار است مرده باشم؟!” قرار بود که یکی از این‌روزها…

یک عرض شود مختصر

عرض شود که: هفته آینده را بسیار شدید خواهم بود، سه روز اول هفته را در سه شهر متفاوت ماموریت هستم. ذهنم به خاطر همین ماموریت‌ها و موارد دیگر مشغول است. اوضاع و احوال بهساد بد نیست. دغدغه‌هایی دارم برای افزایش کیفیت محصولات نرم‌افزاری و دغدغه‌هایی برای توسعه بازار.  

کاری که زندگی است، کاری که باید برای زندگی باشد

هفته گذشته، پس از یک ماراتن قطار سواری به یزد رفته بودم. بعد از جلسه مدت زمانی تا برگشت وقت اضافه داشتم که پس از خریدن باقلوا و ادویه مورد علاقه‌ام، تصمیم گرفتم به موزه آب بروم. در آن‌جا تصاویری دیدم از مقنی‌هایی که به حفر قنات در آن بیابان تفتیده اشتغال داشتند. بهت زده…

مسافرت کاری به یزد

برای یک مسافرت کاری به یزد آمده ام.  به دلیل فشرده بودن کارهایم در ۴۸ ساعت گذشته بیشتر از ۵ ساعت نخوابیده ام. بعد از ظهر قرار است یک دمو از نرم افزار جامع آماری بهساد داشته باشم. شاید یکی از مهم ترین دموهایی که تا به حال داشته باشم.  قاعدتا باید خسته باشم و…

|

فشار عصبی و کمردرد

یک هفته است که درگیر گرفتگی شدید کمر هستم. سه روز تعطیلات پایان هفته گذشته را استراحت نیم بندی داشتم تا اینکه روزشنبه رسما زمین‌گیر شدم و ساعت ۹:۳۰ شب بعد از انجام بخشی از کارها به دکتر مراجعه کردم. شانس آوردم که دکتر گرچه در حال بستن مطب بود، به خاطر من به مطب…

| |

شخصیت شخیص والامقام "من"

زمان دانشجویی ضرب‌المثلی داشتیم که “دوست با هم‌اتاقی فرق می‌کند” و اصولا یک هم اتاقی خوب می‌توانست لزوما یک دوست خوب نباشد و بالعکس! همان‌گونه که من فکر می‌کنم دوست با همکار هم فرق می‌کند. دو همکار خوب ممکن است پس از مدتی به دو دوست خوب و قابل اعتماد برای یک‌دیگر تبدیل شوند ولی…

| |

ممیزی مالیاتی

این هفته درگیر ممیزی مالیاتی بودیم و البته هستیم. یکی از مشکلات ما در زمان ممیزی مالیاتی خیلی از اوقات این بوده که یا حسابدار سر بزنگاه غیب شده و یا سرش شلوغ است و یا می‌داند که چه خرابکاری کرده و ترجیح می‌دهد که نباشد. امسال هم چنین وضعیتی داشتیم. آقای حسابدار یک هفته…