• در اراک ، رسم شرکت های داخل شهر این است که ظهر برای ناهار و استراحت تعطیل می کنند و دوباره عصر بر می گردند سر کار ، بر عکس کارخانجات که معمولا از صبح تا عصر بدون وقفه در محل کار حضور دارند (نه اینکه لزوما کار می کنند). از همان روز اول بهساد مسئله ناهار باید به نحوی حل می شد. اول از همه تصمیم گرفتیم ما هم مانند سایر شرکت های داخل شهر ظهر را تعطیل کنیم و دوباره عصر برگردیم . این کارچند تا مشکل داشت. اول اینکه کار نرم افزار ، اصولا کار وقفه پذیری نیست. در واقع زمان شروع مجدد کار در عصر زمان زیادی را جهت آماده سازی ذهن نیاز داشت. دوم اینکه، در آن اوایل تمام مشتریان بهساد کارخانجات صنعتی بودند و نمی توانستیم پاسخگویی به آنها را متوقف کنیم. مشکل سوم این بود که معمولاوقتی برای ناهار به منزل مراجعه می کردیم ، گاه خواب بعد از ناهار مستولی می شد و عملا کار عصر هم تعطیل . این بود که تصمیم بر آن شد که ساعت کار بهساد نیز از صبح تا عصر باشد. ابتدا با کنسرو و کالباس خوری شروع شد و زمانی هم که پول داشتیم مراجعه به رستوران و یا پیتزا! بعد قرارداد با یک رستوران برای تامین غذای روزانه . وجود یک سوسک در غذا باعث شد که قرارداد فسخ شود و سر انجام رسیدیم به خانم حمریانی که زحمت طبخ غذای روزانه بهساد را قبول کردند. آنچه که مسلم است وجود یک کار بدون مرخصی و تعهد برای کسب رضایت مشتری کار ساده ای نیست که ایشان آن را در حد قابل قبولی به انجام می رسانند.
  • آن اوایل با یک آژانس تاکسی قرار گذاشته بودیم که مسئولیت آوردن غذا را بر عهده داشته باشد. آژانس خرم بود و آقای خزائی که تلاش زیادی برای کسب رضایت مشتریانش داشت و سرویس مناسبی هم ارائه می کرد. بعدها به دلیل جابجایی بهساد و برخی مسائل دیگر نتوانستیم باهم ادامه دهیم. سراغ آژانس های دیگر هم رفتیم که با وجود سهمیه بندی بنزین ، هزینه آنها به شدت افزایش یافت . این بود که در نهایت موضوع رسید به پیک موتوری. با چندین نفر کار کردیم که زیاد مقید به انجام به موقع کار نبودند تا اینکه با آقای مقدم ، آشنا شدیم. آقای مقدم که کار حمل و نقل غذا ( و البته سایر کارها ) را با موتور رکس قدیمی خود انجام می دهند و در سرما و گرما و بارندگی ، به خوبی، رضایت مشتری را برآورده می سازند.
  • یک روز یادم نیست که چرا آقای مقدم در دسترس نبود و به خانم حمریانی گفتیم که خود غذا را با آژانس بفرستند. برایمان جالب بود که دیدیم خانم راننده آژانس ، بعد از مدتی ظروف غذا را آوردند.

این ها نماد تلاش انسانها هستند. انسانهایی که با وجود محدودیت های بسیار و زحمات فراوان و غلبه بر محدودیت های اجتماعی، به فعالیت اقتصادی پاک مشغول هستند. این عزیزان مسلما از پول نفت خود چیز زیادی دریافت نمی کنند و منحصرا با تکیه بر توانایی های خود به کسب درآمدی هر چند اندک می پردازند.بدیهی است که نطفه های کارآفرینی و واحدهای اقتصادی بزرگ بر مبنای توانایی های چنین انسانهایی شکل می گیرد. در مقابل :

  • دیروز بود که داشتم نحوه ماموریت رفتن هایم را در یکی از کارخانجات برای همکاران بهساد تعریف می کردم. روش هایی وجود داشت که با استفاده از آنها می شد یک روز ماموریت را برای انجام یک جلسه دو ساعته به سه روز تبدیل کرد و از مزایای آن نیز استفاده نمود. قواعدی نیز وجود داشت که همه باید از این روش ها استفاده می کردند. چون عدم استفاده از آن روش ها باعث می شد که دیگران هم زیر سئوال بروند و … خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو! دکتر می گفت به این کارها می شود گفت اختلاس کارمندی!
  • هر روز اخبار متفاوتی می شنویم از حقوق های آنچنانی ، اختلاس ، زمین خواری ، ….

باور عمیق دارم که نفت به عنوان یک بلای آسمانی ، ضربه های مهلکی به فرهنگ تلاش و کار ایران وارد آورده است. وجود نفت باعث شده که نه تنها اقتصاد دولتی ایران به شدت ناکارآمد و آسیب پذیر باشد. بلکه حتی حمایت دولت از بخش خصوصی نیز غیرمتعارف و مریض تعریف شود. حمایت های صدقه ای و غیر ساختاری ، جز آسیب زدن به توانمندی های بخش خصوصی و دامن زدن به مسائلی مانند تورم و نقدینگی و در نهایت گسترش رانت جویی ، نتیجه ای نخواهد داشت. آمار و شاخص ها اثبات کرده اند که بیشترین رشد اقتصاد ایران زمانی بوده است که نفت پایین ترین قیمت جهانی را داشته است.


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *