خاطراتی از اشتری دیزاین و پورتال:

دو سه روز است که اطراف این سایت اشتری دیزاین می گردم. هر چه بیشتر می بینم ، بیشتر به این نتیجه می رسم که این بندگان خدا اصلا اهل فناوری اطلاعات نبوده اند. حالا چطور اینها شده بودند ناظر پروژه پورتال استان مرکزی ، هنوز هم علامت سئوال بزرگی است که در ذهن من می باشد. چند خاطره از آنها را باز می گویم:

  • این اشتری دیزاینی ها :یک سری اصطلاحات داشتند که در قوطی این عطاری ها که ما می شناسیم یافت نمی شد. یکی از آنها Interaction Design بود که ما می بایست طبق آن بعد از نیاز سنجی این نوع طراحی را انجام دهیم. انصافا یکی از بزگترین هنرهای تیم مدیریتی پروژه این بود که هر چه آنها می گفتند انجام نمی دادیم. اصولا به همین دلیل هم بود که بالاخره نرم افزار پورتال آماده ارائه شد. الغرض اینکه هر چه هم ما می گفتیم که اصلا نمی دانیم Interaction design چیست و در کدام متدولوژی وجود دارد، بیشتر به بی سوادی متهم شدیم! الغرض سرانجام ما دستان خود را بالا بردیم و گفتیم آقای اشتری ؛ شما بیایید به ما آموزش بدهید. ما هم تیم طراحی را به خدمت شما می فرستیم. یادم می آید که حیفم آمد از اراک دوستان را برای آموزش به تهران ببریم. زنگ زدم دیدم آقای منصوری تهران هستند و یکی دو نفر دیگر ، گفتم حالا که تهران هستید بی زحمت بیایید دوساعت گوش کنید آنها چه می گویند. البته این دوستان هم به عنوان تیم طراحی تقابلی معرفی شدند. ( بندگان خدا اصلا نمی دانستند که این پروژه پورتال در مورد چیست). یادم هست همین خانم اگرمن برای ما دوساعت از طراحی تقابلی توضیح داد که انصافا کسی متوجه نشد ایشان چه می گویند. حالا می بینم که خانم اگرمن اصلا تخصص کامپیوتری ندارند و به نظر حسابدار می باشند. راستی آنها ما را سرکار گذاشته بودند و یا ما آنها را ؟
  • این آقا کامران قصه ما، یک طراح گرافیست تمام عیار است. یادم می آید که گیر سه پیچ داده بود که باید ICON های پورتال را خودتان طراحی کنید ( بماند که تا آن موقع اصلا پورتالی وجود نداشت ) ، دو سه بار قبل از آن روی طرح های گرافیکی حسابی حالمان را جا آورده بود. حالا از ما انکار و از او اصرار . نمی دانم چطور سر و ته قضیه را هم آوردیم . موضوع را سپردیم به یکی از دوستان که به عنوان گرافیست معرفی کرده بودیم.

همیشه ، بین من و آقای کامران خان اشتری دعواهای حسابی بود. یک ته لهجه انگلیسی به خود گرفته بود و طوری حرف می زد که تو گویی نماینده رسمی آقای بیل گیتس است. من هم زیر بار حرف زور نمی رفتم. یک بار در جلسه ای در حضور آقای یوسفی و سایر دوستان استانداری گفت ،که من چهارده سال در خارج از کشور کار کرده ام و حالا تو می خواهی به من آموزش متدولوژی بدهی !! خیلی خودم را کنترل کردم که از آن جملات قصار مرحوم مادربزرگم چیزی به او نگویم. اما هر چه جمع و جور کردم نشد به او چیزی نگویم . در کمال خونسردی به او گفتم ، آقای اشتری مهم نیست که در خارج از کشور کار کرده اید.مهم اینست که چه کار کرده اید!!. اما من در ایران ۱۰ سال کار کامپیوتری کرده ام و درس خوانده ام. نزدیک بود که گلاویز شود با من ، برادر محترم دارد که جلویش را گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *