انعطاف یا نظم، مسئله این است

عرض شود که:

مطالب زیادی در ذهنم برای نوشتن هست. سهل و ممتنع، منسجم و پراکنده. گاهی اوقات پراکنده گویی می‌کنم و گاه منسجم می‌نویسم و این‌بار پراکنده‌های منسجمی در ذهن دارم که می‌توان از بعضی از آن‌ها نوشت.

این‌که می‌گویم بعضی، برای این است برخی نوشته‌ها خصوصی‌تر هستند. یادم می‌آید که اولین روزی که قصد وبلاگ نویسی شخصی داشتم، احساس لخت بودن به من دست داد. در آن وبلاگ قدیمی که هنوز هم زنده است، نوشتن برایم نوعی لخت‌شدن احساسی معنی پیدا کرده بود و شاید هم به همین دلیل بود که تا همین روزهم خوانندگان آن وبلاگ معدودی از صمیمی‌ترین دوستانم هستند که تعداد آن‌ها به انگشتان یک دست نمی‌رسد. اما در مورد روزنوشت‌های بهساد موضوع برایم کمی فرق می‌کند. روزنوشت‌های بهساد برای من به نحوی حافظه عمومی سازمانی محسوب می‌شود. باید مطالب را برای دیگران و آیندگان به اشتراک گذاشت. از طرف دیگر روزنوشت‌نویسی باعث ارتباط با دیگران و محیط می‌شود. بدیهی است که نمی‌شود در آن عریان نوشت و مشکل از همین‌جا شروع می‌شود که گاه نوشتنی‌ها و گفتنی‌هایی وجود دارد که نمی‌شود گفت و نوشت و بر حسب اتفاق عیار آدمی، با همین نانوشتنی‌ها بهتر سنجیده می‌شود.

به هر حال ذهن‌مشغولی‌هایی دارم که شاید بعضی از نوشته‌ها را به صورت خصوصی (برای اعضای روزنوشت‌ها) منتشر کنم. گرچه آن هم مشکلات خاص خود را دارد و اصولا اینکه شخصی بخواهد نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد کند تا روزنوشت را مطالعه کند، بسیار بعید است و این‌که اگر من بخواهم در نوشته‌ای خاص نسبت به رفتار و کردار فرد و یا افرادی انتقاد کنم و آن را خصوصی کنم، همان به‌تر که مطالب خود را برای همان افرادی به صورت نامه بنویسم.

از این مقدمه طولانی که بگذریم، یکی از ذهن‌مشغولی‌های قابل نوشتن من در مورد نحوه کار و ساعت حضور همکاران بهسادی است که به خصوص در هیات مدیره توام با اختلاف نظر بوده است. آن‌ها که من را از نزدیک می‌شناسند می‌دانند تا به حال برای همکاران بخش فنی ساعت کار تعیین نکرده‌ام و به ندرت با مرخصی فردی مخالفت کرده‌ام. باور و اعتقاد دارم که نمی‌شود به برنامه‌نویس ابرام کرد که در یک ساعت خاص در شرکت حضور داشته باشد و در ساعتی دیگر برود. اصولا خیلی از برنامه‌نویس‌ها نیمه شب‌ها به‌تر کار می‌کنند و ترجیح می‌دهند که تا لِـنگ ظهر خواب باشند. طبیعی است که من برنامه و کار یک برنامهنویس خوب را که شب کار کرده است به حضور به موقع یک فرد خواب آلوده و ناآماده ترجیح می‌دهم. همانطور که دوست دارم همکارانم با حل دغدغه و نگرانی‌های خارج از بهساد، با ذهنی آزاد در محل کار حضور داشته باشند، برای همین است که همیشه تاکید داشته‌ام که برای من انجام کار از حضور منظم افراد مهم‌تر است. اما موضوع به این سادگی‌ نیست و توام با مسائلی می‌باشد که سعی می‌کنم در حوصله این نوشته در مورد آن بنویسم:

  • پذیرش اجتماعی: کار کردن در بخش خصوصی نزد افراد اجتماع به اندازه کافی پذیرفته نشده می‌باشد که حالا بشود یک خرق عادت اجتماعی را به سادگی اجرا نمود. اصولا در جامعه ما، کار کردن یعنی شروع کار در یک ساعت مشخص در اول صبح و بازگشت در یک ساعت مشخص. من نمی‌دانم که کار در شرکت‌های Hi-Tech در دنیا به چه شکل است ولی بسیاری از همکاران بهسادی من در محیط خانواده با این سئوال مواجه شده‌اند که این چه کاری است که تو هر وقت می‌خواهی در محل کار حاضر می‌شوی و کسی هم به تو چیزی نمی‌گوید. این موضوع باعث می‌شود زمینه‌های غر و غر و دغدغه ناشی از آن برای همکاران بهسادی به وجود بیاید.
  • ارتباط با مشتریان: هر چند که برای پذیرش و یا عدم پذیرش اجتماعی رفتار خود اهمیتی قائل نباشم و اصالت تفکر خود را به همه باورهای اجتماعی مرجح بدانم، نمی‌توان پذیرفت که به دلیل عدم حضور یک فرد در شرکت، مشتری بدون پاسخ بماند. مشتری نیازمند رسیدگی و پاسخ می‌باشد و برای پاسخ به وی افرادی باید در شرکت به موقع حضور داشته باشند. شاید پیشنهاد شود که افرادی که در تماس مستقیم با مشتری می‌باشند، باید دارای ساعت کار مشخص باشند و دیگران که ارتباط کمتری با مشتریان دارند از انعطاف ساعات حضور مانند گذشته برخوردار باشند. این پیشنهاد، اولِ یک مشکل سازمانی است. چرا که گروه اول، گروه دوم را داری مزیت و تبعیض کاری می‌پندارد و نارضایتی کاری به تدریج در میان گروهی به وجود می‌آید که جبهه مقدم شرکت می‌باشد و علاوه بر اینکه از سختی کار مضاعفی به دلیل ارتباط با مشتری برخوردار است، دارای محدودیت‌های مقرراتی هم خواهد بود.
  • عدم هماهنگی: ناگفته پیداست که این‌که افراد بخواهند لزوما بر حسب آمادگی فکری خود، در محل کار حضور داشته باشند منجر به برخی ناهماهنگی‌ها می‌شود. گرچه با اتخاذ روش‌هایی که عمدتا در مورد گروه‌های مجازی وجود دارد و یا با استفاده از روش‌های برنامه‌ریزی، می‌توان تا حدودی به رفع این ناهماهنگی‌ها پرداخت. اما به هر حال عدم هماهنگی به طور کامل برطرف نخواهد شد.
  • عدم رعایت حیای گربه‌ای و بی‌نظمی: درست است که در دیزی باز است، اما گاه حیای گربه‌ای هم رعایت نمی‌شود و ممکن است برخی افراد با این ذهنیت باشند که ابتدا به همه کارهای شخصی پرداخته و نهایتا به شرکت مراجعه کنند. این موضوع خواه ناخواه درون شرکت اثرات نامطلوبی خواهد داشت.

علی‌رغم همه این مشکلات ترجیح داده‌ام که همکاران در رفت و آمد خود از انعطاف کامل برخوردار باشند و تاکنون مقرراتی برای حضور آن‌ها در بهساد وضع نشده است (گرچه خواهش کردهام حیای گربهای را رعایت کنند). به تازگی برخی از همکاران تصمیم گرفته‌اند که دارای نظم در حضور خود باشند. ضمن این‌که از این تصمیم کاملا استقبال می‌کنم و با آن موافق هستم، باید به طور جدی متذکر شوم که اصالت حضور نباید منجر به از بین رفتن اصالت کار شود. ارزش کار به موقع و با کیفیت (حتی بدون حضور منظم) به مراتب از ارزش حضور به موقع بدون توجه به انجام تعهدات و کیفیت کار، افزون می‌باشد و من به هیچ وجه با دیرکرد در انجام تعهدات و یا کیفیت پایین کار مماشات نخواهم کرد.

در هر صورت باید برای بهره‌گیری از مزایای انعطاف در حضور و رفع مشکلات توام با آن فکری کرد. امیدوارم که دوستان نیز با نظرات خود در این زمینه، به ایجاد یک نظام کاری منعطف و منظم کمک نمایند. کسی چه میداند شاید از دل آن یک چارچوب و متدولوژی ایرانی هم به وجود آمد.

پی نوشت: نوشته آقای واحد  در وبلاگ رادمان در این زمینه خواندنیست. (اینجا)

۶ دیدگاه

  1. نوشته خوبی بود و به مشکل درستی اشاره کردید. راستش در رادمان در ابتدا برای همه این قاعده را قائل بودم که می توانند ساعت کار خود را با شرایط فکریشان تنظیم کنند.
    اما …
    آن ناهماهنگی هایی که اشاره کردید پیش آمد در نهایت افراد شرکت را به صورت غیر رسمی در دو بخش تقسیم کردم:
    – گروه fronend یا پیشانی شرکت که ساعت کار مشخص دارند و باید منظم و در زمان مشخص ورود و خروج، شرکت باشند. پرسنل اداری، تیم فروش و تیم پاسخگویی پشتیبانی و برنامه نویسان روزکار یا گرافیست از جمله این دسته هستند.
    – گروه Backend یا پشت صحنه که شامل بچه های فنی است، چه در تیم تولید و چه در بخش پشتیبانی فنی. آنها هر موقع که بخواهند می توانند بیایند و یا بروند.
    به همین دلیل مجبور شدم دو نظام متفاوت ارزشیابی برای بچه ها داشته باشم، اما برای اینکه هماهنگی ها هم از بین نرود مفهوم تاثیر کسر کار و یا اضافه کار ساعتی و یا تنوع روشهای مرخصی و … را حذف کرده ام. یعنی حتی از حقوق دسته اول هم بابت ساعت کم و یا زیادتر حضور در شرکت جریمه یا پاداش تعیین نکرده ام.
    البته باید بگویم این روش مناسب شرکتهایی مثل ما است که کوچکند و بتوان با شناخت شرایط و مشخصات تک تک افراد، مدیریت مناسبی روی هماهنگی آنها انجام داد. شرکتهای بزرگ به دلیل تعدد نیروها و دشواری ایجاد هماهنگی مجبورند یک نظام خشک و غیر قابل انعطاف را ایجاد کنند. به جز آنها که بخشهای فنی و یا کارشناسی خود را کاملا از بخشهای اداری و مالی خود جدا کرده اند.
    همین!

  2. آقای مهندس واحد عزیز: از نظر شما سپاسگزارم. فکر می کنم روش خوبی است، منهتی باید در مورد ارتقای دانش همکارانی که در بخش پشتیبانی هم فعالیت می کنند فکری کرد. چون از نظر ارتقای فنی، ممکن است در بلند مدت همکاران امور فنی دچار رکورد شوند که این اصلا مناسب نیست.

  3. مطلب خیلی خوبی بود . این مساله هم برای مدیریت و هم برای کارکنان قابل تامله . به نظرم خیلی باید دو طرفه باشه . البته شخصا فکر می کنم که مهم ترین وجه کار کیفیته و به جای وظیفه گرایی باید به هدف گرایی فکر کرد . البته ارتباطات درون و برون سازمانی بسیار مهم هستند و باید جریان طبیعی داشته باشند اما میتوان با استفاده از تکنولوژی های موجود نیاز به حضور فیزیکی افراد رو به حداقل رسوند . ولی نمیشه انتظار کار کردن بی برنامه یا نامنظم رو داشت . به دلیل این که هر پروژه ای باید مدیریت شود تا به سرانجام برسد .
    موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *