منابع انسانی، این‌بار سرزنش خود

این روزها به واسطه مباحث مرتبط با منابع انسانی، قصد داشتم که در ارتباط با مشکلات منابع انسانی در شرکت‌های فناوری اطلاعات بنویسم و بد ندیدم که مروری به مطالب گذشته روزنوشت‌ها در این مورد داشته باشم، که برخی از مهم‌ترین آن‌ها به قرار زیر می‌باشد:

تحلیلی کوتاه بر وضعیت منابع انسانی

باز اندیشی در مفهوم امنیت شغلی کارکنان

مدرک یا توانمندی؟ مسئله این است.

چالش‌های بزرگ منابع انسانی در بهساد

مشکل حفظ و توسعه منابع انسانی در بهساد

در نوشته‌های گذشته، گاه به تفصیل و تحلیل‌وار و گاه از سر گله و شکایت به مشکلات منابع انسانی و تفاوت‌های تهران و شهرستان‌ها در این زمینه پرداخته شده است، اما نکته جدیدی که این روزها به خصوص در مورد آن فکر می‌کنم، غفلت از خود در این زمینه است.

اعتراف می‌کنم که گرچه چالش منابع انسانی، همواره به عنوان ریشه‌ای‌ترین عامل محدود کننده رشد و توسعه بهساد مطرح بوده است، اما یکی از اشتباهات اساسی ما در مواجهه با معضل منابع انسانی، سرزنش محیط و دیگران بوده است و تا زمانی که بخواهیم تمام مشکلات را به عامل خارجی نسبت داده و سهم خود را از آن حذف کنیم، آن مشکل حل نخواهد شد. گرچه من هنوز هم محیط اطراف را سزاوار سرزنش و ایراد می‌دانم، اما پیش از آن‌که بخواهیم مشکل بی‌انگیزگی و کم سوادی دیگران را مطرح کنیم و قبل از آن‌که بخواهیم از دانش‌آموختگان بی‌تجربه دانشگاه‌های پر عیب و ایراد سخن بگوییم و بیش از آن‌که بخواهیم از زوال اخلاق در جامعه امروز گله و شکایت کنیم، باید در مورد روش‌های جذب و توسعه منابع انسانی در شرکت‌های خود صحبت کنیم. در کنار مسائلی که در حوزه فناوری ما را (به عنوان یک مهندس و علاقمند به تکنولوژی) شگفت زده و جذب می‌کند و به علاوه برنامه‌های بازاریابی و هزینه‌‌‌های چند میلیونی آن (اعم از شرکت در نمایشگاه و برگزاری کنفرانس و پرداخت شیرینی و … )، باید به شکل اساسی‌تر به جنبه انسانی منابع انسانی توجهی بیش داشته باشیم. اعتراف می‌کنم که در سالیان گذشته در حوزه منابع انسانی دچار اشتباهات مختلفی شده‌ایم، از جمله:

  • انتظار بیش از حد: باور دارم که انتظار عامل بروز بسیاری از چالش‌های انسانی (جدای از شرکتی بودن آن) می‌باشد. از دوستمان انتظار داریم که محبت‌های ما را ببیند و (نمی‌بیند). انتظار داریم دیگران به ما اهمیت بدهند (و نمی‌دهند). انتظار داریم که صداقت در تمامی جنبه‌های رفتاری طرف مقابل ما وجود داشته باشد (در حالیکه خود صداقت را در مورد دیگران رعایت نمی‌کنیم). انتظار داریم که کار و کیفیت برای همکارانمان اصالت و اهمیتی به اندازه خود ما داشته باشد (که در بدو ورود و شاید هم تا آخر کار ندارد). انتظار داریم که اهمیت وجود مشتری توسط همکارانمان درک شود و برای آن اطلاع‌رسانی و شفاف‌سازی لازم را انجام نمی‌دهیم. شاید بهتر است که برای انتظاراتمان از دیگران برنامه‌ای تدوین کنیم و آن را در گذر زمان اندازه‌گیری کنیم. به یقین باید انتظاراتمان را برای دیگران شفاف کنیم و از نظر منطقی بودن آن از آن‌ها بازخور داشته باشیم. باید قبول کنیم که همه مانند ما فکر نمی‌کنند.
  • ضعف بارز فرآیندها و چارچوب‌های اداری: بخش عمده‌ای از مشکلات شرکت‌های فناور (از جمله بهساد) آن‌جاست که چند نفر فرد فنی تصمیم می‌گیرند که شرکت تاسیس کنند و چون به واسطه فنی بودن در محل کار سابق خود از مقررات وچارچوب‌های خشک اداری متنفر بوده‌اند، به هیچ وجه حاضر نیستند که هیچ‌گونه مقررات دست و پاگیری را در سازمان خود پیاده کنند و البته اندازه یک سازمان کوچک هم به آن‌ها چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد. غافل از اینکه تعداد افراد وقتی از سه یا چهار نفر افزایش پیدا کرد (و شرکت دیگر یک تیم نیست و همکاران جدید هم لزوما دوستانمان نیستند). نیاز به خیلی از مقررات می‌باشد که نبود آن‌ها به بروز بی‌نظمی منجر می‌شود و بی‌نظمی یکی از عوامل مهم چالش است.
  • توجه بیش از حد به مقررات و چارچوب‌های اداری و تغییرات سریع: باید حواسمان باشد که همان مقرراتی که زمانی از آن متنفر بوده‌ایم و حالا بنا به ضرورت سازمانی می‌‌خواهیم آن و سخت‌تر از آن‌را در مورد دیگران به اجرا بگذاریم، برای برخی از بهترین‌ها (که اتفاقا برای نبود مقررات در سازمان شما، به شما پیوسته‌اند) به همان اندازه مشمئز کننده است. به خصوص که این مقررات بخواهد خیلی سریع و بدون فرهنگ‌سازی مناسب در سازمان پیاده شود.
  • کمبود برنامه‌ریزی مالی مناسب: برنامه‌‌های توسعه منابع انسانی نیازمند برنامه‌ریزی مالی مناسب می‌باشد. منابع انسانی هزینه دارد و این هزینه فقط مشتمل بر حقوق نیست. یک محیط کار آرام با امکانات رفاهی مناسب و گسترش برنامه‌های جانبی گرچه همگی از دغدغه‌‌های اساسی ما در بهساد بوده است، اما به دلیل ضعف ساختارهایی که نتوانسته است تحقق منابع مالی شرکت را سبب شود، گاه دچار مشکل شده است.
  • ضعف در نظام اندازه‌گیری عملکرد و مشکلات نظام حقوق و دستمزد: از اولین روزهای بهساد نظام حقوق و دستمزد بهساد بر مبنای گزارش عملکرد روزانه (Timesheet) بوده است که گرچه از امتیاز بزرگ کارمحور بودن در مقابل حضورمحور بودن برخوردار است، اما مسائلی مانند بهره‌وری، کیفیت و برنامه‌ریزی در آن به صورت کیفی توسط مدیران شرکت ارزیابی و در حقوق اعمال می‌شده است که به دلیل غیر قابل اندازه‌گیری و ناشفاف بودن، با توجه به عنصر انتظار ( این بار از طرف همکار بهسادی)، می‌توانسته است به بروز نارضایتی‌هایی منجر شود.
  • نداشتن تخصص: ما فنی‌ها باید باور کنیم که محور عالم نیستیم. این را من پس از چند سال متوجه شدم. شرکت‌داری، با انجام پروژه نرم‌افزاری فرق دارد! (همانطور که انجام پروژه نرم‌افزاری هم با برنامه‌نویسی فرق دارد) یکی از تخصص‌هایی که در شرکت‌داری به آن‌نیاز داریم، تخصص منابع انسانی (مشتمل بر مسائل حقوقی و قانونی، روانشناسی، علم اخلاق، جامعه‌شناسی، درک روابط محیطی و …) است. واضح است که این تخصص‌ها را در ابتدا نداشته‌ایم و اکنون هم در زمینه‌های فوق بیش از آن‌که یک دانش مدون داشته باشیم، دارای تجربه‌ای جسته و گریخته هستیم. نبود دانش به ضعف منجر می‌شود و ضعف به چالش. با این‌حال با تغییرات هیات مدیره گام مهمی در این زمینه برداشته شده‌است.
  • خصوصیت اخلاقی و رفتاری: من هم یک آدم هستم! با خصوصیت اخلاقی و نقاط ضعف و قوت و حساسیت‌های خاص خود. خیلی پیش آمده که در رفتار خود اشتباه کرده باشم. همین دیروز باز نزدیک بود در مورد یک نفر اشتباه کنم و او را که با دو ماه کارکردن در بهساد به اندازه صد سال ادعا داشت،شدیدا مورد عنایت قرار دهم! از بخت‌یاری من بود که دوستی در کنارم من را دعوت به آرامش نمود و موضوع با پرداخت کمی هزینه اضافی (به جای دردسر و دعوا و داد و بیداد و …) به طور کامل حل شد.
  • سایر موارد: در کنار مسائل یاد شده میتوان از مواردی مانند فشار کاری و کمبود برنامهریزی، ضعف متدولوژی و سایر عوامل نیز نام برد که در حوصله این نوشته نمیباشد و باید به تفصیل در مورد هر یک از آن‌‌ها سخن گفت.

این‌‌ها را که فقط با توجه به خود (و نه سرزنش محیط) نوشتم به عنوان بخشی از ایرادات بهساد در حوزه منابع انسانی بوده‌است که در جهت رفع آن‌ها قدم‌هایی برداشته‌ایم. مطمئن هستم در صورتی که بتوانیم خود بخش کوچکی از تغییری باشیم که انتظار داریم در محیط پیرامون اتفاق بیفتد و با این دیدگاه به حفظ منابع انسانی خود و توسعه آن‌ها اقدام نماییم، بهساد از عملکرد قابل قبولی در راه‌یابی به لیگ شرکت‌های برتر نرم‌افزاری کشور برخوردار خواهد بود. توسعه‌ای که خود در گرو برنامه‌ریزی همه ابعاد بهساد و صد البته در گرو همت والای همه همکاران بهسادی خواهد بود.

۱۶ دیدگاه

  1. این مطلب و مطالب مرتبط رو خوندم. فکر می کنم همین که اینگونه جسارت نقد خودتون رو دارید از خیلی از دیگر مدیران حوزه ای تی پیش هستید. ضمن اینکه فکر می کنم مشکل جذب نیروی کار مناسب و کارآمد در شرکت های نرم افزاری یک معضل فرهنگی است که ریشه در فرهنگ جهان سومی ما ایرانیها دارد چه در این سوی پیشخوان باشیم چه در آن سو! از اینکه تجربیات گرانقدرتون رو در وبلاگتون منتشر می کنید سپاسگزارم و بهترین ها را برای شما و بهساد ارزو می کنم.

    1. من هم از محبت شما و هم اینکه با ایجاد وبلاگ سازمانی به گسترش فرهنگی در این زمینه کمک نموده اید سپاسگزارم و با شما کاملا موافقم که ریشه مشکل در جهان سومی بودن ما ایرانی هاست. اما نباید از این نکته مهم نیز غافل شد که نوع کار و هایتک بودن آن نیز عامل مهمی است که در همه کشورهای جهان نیز مسئله آفرین است.

  2. راستش با اینگونه نقد بی رحمانه هم موافقم هم مخالف. موافقم از اینکه اگر خودمان را خوب نشناسیم، برنامه ریزی برای بهبود بسیار سخت است.
    مخالفم از آن جهت که فکر نمی کنم مشکل اصلی در این موارد باشد که گفتید. شما هرچقدر که متخصص باشید باز نمی توانید جلوی مهاجرت نیروی متخصصتان را بگیرد، هرچقدر محیط خوبی داشته باشید بازهم نمی توانید جلوی نیرویی که برای ۵۰ هزارتومان اضافه تر شما را ترک می کند را بگیرید، هرچچقدر ساختار منظمی داشته باشید باز هوس ادامه تحصیل را نمی توانید از نیروهایتان بگیرید…. نیروی کم سواد یا کم تجربه اما پر ادعا،ازدواج، بچه دار شدن، هوس کار در شرکتهای بزرگ یا غیر کامپیوتری، تغییر شغل و … همه و همه مثالهایی از این دست است.
    همانطور که پیشتر هم خودتان اشاره کردید، مشکلات نیروی انسانی بیش از آن چیزی است که بتوانید فقط با بهبود شرایط داخلی آن را حل کنید.
    در این چند سال آنقدر شرایط پیچیده، عجیب و غیر متشابه در زمینه نیروی انسانی برایمان اتفاق افتاده که خودم می مانم.
    همین یکی دو ماه پیش همزمان ۴تا از بچه هایمان به دلیل بیماری و تصادف بستگانشان، عملا از ما جدا شدند و پس از این همه وقت فقط یکیشان نصفه نیمه برگشته…
    خودمان را نقد کنیم، قبول اما واقعا فقط ما مقصر نیستیم، اگر هم باشیم علت اصلی نیستیم!
    همین!

    1. در فرهنگ ما آمده است که یک سوزن به خودمان بزنیم و یک جوالدوز به دیگران. من با تمام مطالبی که نوشتید موافقم. فقط خواستم یک سوزن به خودم بزنم. ما نمی توانیم تمام مشکلات را در این زمینه حل کنیم، اما می توانیم مشکلات را بهبود ببخشیم. هر چند که مراد نیابیم اما باید به قدر وسع بکوشیم.

    2. فرمودید در مصاحبه افراد توانای کمی پیدا کردید. چون اگر بخواهید دنبال نخبه های نرم افزاری باشید کمتر پیش میاد که اونها به آگهی مراجعه کنندوافرادی با این روحیه معمولا به دنبال کار افرینی هستند و حتی گاهی اینقدر مغرور که حتی برای کسب تجربه حاضر به همکاری نیستند!

  3. سلام
    مطلب جالب شما را در گودر خواندم و به این جا آمدم. چیزهایی که شما نوشتید کمتر ممکن است کسی به این نتیجه برسد یا آن که آن را ابراز کند. برای شما و کسب و کارتان آرزوی موفقیت دارم.

  4. با سلام و احترام
    علیرغم عنوانی که برای این مطلب انتخاب کردید مفهوم نوشته تون بیشتر سرزنش محیط است!
    من یکی از مخاطبین نوشته هاتون هستم که قبلاً هم چندبار (فقط در وقت لزوم) نظرمو نوشتم. از اونجاییکه من فارغ التحصیل رشته‌ای مرتبط با کار شما (مهندسی نرم افزار) از یکی از همین دانشگاههای به قول شما پر ایراد هستم، خودم رو در اون طرف زمین یعنی به عنوان یک منیع انسانی و نه به عنوان یک مدیر منابع انسانی میبینم. پس لازم دیدم که به نوشته شما مطلبی رو اضافه کنم که به نوعی دفاع از حقوق “معدود منابع انسانی پرتلاش” محسوب میشه.
    مخاطب این نوشته من فقط شما نیستید بلکه مواردی رو که دیدم یا شنیدم به عنوان یک برنامه نویس عرض میکنم. چون گمان میکنم “برنامه نویس” مشکل سازترین بخش ار نظر منابع انسانی در شرکت باشه .هنوز هم در بیشتر شرکت ها پروژه ها حول این افراد شکل میگیره و کمبودشون واقعاً دردسر افرینه!
    شما و دیگر دوستان گله کردید از نبود منابع انسانی مناسب (پرتلاش، با انگیزه، با سوادو….).
    اگرشما چنین پرسنلی رو داشته باشید چه قدر تلاش میکنید تا برای او رضایت شغلی ایجاد کنید؟چرا بعد از یک مدت پرسنل شرکت های نرم افزاری و به خصوص برنامه نویسان، تصمیم به ادامه تحصیل ، تغییر شغل و حتی روی آوردن به مشاغل کاذب میگیرند؟ حتی در مواردی دیده شده که کلاً از ادامه کار کردن منصرف میشوند(بی خیالی طی میکنند!).چرا گاهی تمدید قرا داد مثل نوشیدن جام زهرآگینی است که فقط به خاطر نیاز مالی امضاء می شود؟!
    و چرا متوسط سن برنامه نویسان اینقدر پایین است؟(به یاد دارم که آقای واحد مطالب کاملی در این مورد نوشتند.)

    گاهی اوقات مدیران شرکت گمان میکنند برنامه نویس، موجودی است که با دادن آب و غذا(صبحانه و ناهار)میتوان از او انتظار یک کار بهینه داشت و اگر هم حقوقش داده شود که دیگر میتوان بر او منت گذاشت!
    بنده یکی از آن منابع انسانی پر انگیزه و پرتلاش بودم که البته سطح سوادم در زمینه نرم افزار متوسط هست و هنوز نادانسته های خیلی زیادی دارم اما به اعتراف کسانی که باهاشون کار میکردم رشد خیلی بالایی در کارم داشتم. و میتونم بگم مسئولیت پذیری خیلی زیادی در کارم داشتم. تا جایی که در ساعات غیر کاری هم ذهنم به شدت درگیر حل مشکلات کاری بود .بنده چند ماه به صورت آزمایشی در یک شرکت نرم افزاری در یکی از شهرستان های این “میهن عزیز روبه ویرانی” کار میکردم. اما به خاطر شرایط پیچیده و گاهی نابرابر از ادامه کار منصرف شدم. و علیرغم اصرار فراوانی که مدیریت شرکت برای ادامه همکاری من داشتند حتی حاضر نشدم که چند روز بیشتر ادامه بدم و باقیمانده حقوقم را دریافت کنم!شرایطی که بعدها متوجه شدم با کمی حذف یا اضافه در بسیاری از شرکت ها وجود دارد.از جمله:
    ۱- عدم هماهنگی دستمزد با توانایی پرسنل
    ۲-بی اعنمادی نسبت به پرسنل که البته مراتبی دارد و به اشکال مختلف نمود پیدا میکند از جمله:
    درخواست سفته یا چک برای ضمانت، استفاده نکردن از تلفن همراه ، اینترنت، و یا حتی نصب دوربین مدار بسته برای کنترل پرسنل!!!
    طبیعی است که مدیریت یک شرکت نرم افزاری بخواهد از بزرگترین سرمایه شرکت که محصول فکر و منابع مالی است، دفاع کند. اما همانطور که در یک نرم افزار برای یک کاربر سطح دسترسی قرار میدیم مدیر عامل یک شرکت نر م افزاری باید در ذهن خود(و فقط وفقط در ذهن خود) برای پرسنل، سطح دسترسی داشته باشد.باید آنقدرباهوش باشد تا بتواند نقاط ضعف پرسنل را تشخیص دهد.به زبان خودمانی بگم:
    دیدید بعضی آدمها وقتی از کسی اعتماد و صداقت میبینند حاضرند جونشونو هم بدن؟از اونجاییکه پرسنل و به خصوص برنامه نویسان جزء گروه آدمها(و نه روبوت ها )محسوب میشوند پس بعضی از آن ها چنین خصیصه ای دارند. در این صورت اگر مدیران شرکت توجه و دقت زیادی روی پرسنل مورد نظر داشته باشند واکنش بدی خواهند دید(برنامه نویس مورد نظرداغ میکنه!!!).پس لازم است که یک مدیر، روانشناس خوبی باشد تا بتواند همکاران خودرا بشناسد و روی نقاط ضعف آن ها تمرکز نکند! باید هتر ارتباط موفق را آموخت!
    البته برای بهبود این رابطه جنسیت همکاران نیز حائز اهمیت است. به عنوان مثال در مورد کنترل پرسنل و بی اعتمادی که به آن اشاره شد خانم ها واکنش شدیدتری نسبت به اقایان نشان میدهند چون روحیه حساستری دارند. پس باید کمتر کنترل شوند .اگر این کاهش کنترل روی اقایان انجام شود نتیجه معکوس میدهد یعنی این احتمال میرود که از آزادی که به دست آوردند استفاده نامطلوب کنند و این به علت روحیه جاه طلبی است که در جنس مذکر بیشتر است. در نظر گرفتن این اصل میتواند کارساز باشدکه خانم ها میخواهند مسئولیت خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند و اندازه آن مسئولیت خیلی برایشان اهمیت ندارم اما جنس مذکر به شدت به رشد فکر میکند. یعنی او نمیاید تا همیشه یک زیردست باقی بماند!
    ببخشید کمی جسته و گریخته نوشتم و به اندازه نظم نوشته های شما نبود.
    خلاصه اینکه همه این اتفاقات باعث میشه که خیلی ها از جمله من قید برنامه نویسی رو به عنوان یک زمینه کاری بزنند و فقط به عنوان یک تفریح مطلوب بهش بپردازند.

    1. سلام، از نقد شما بسیار سپاسگزارم. فکر می کنم به برخی از ایرادات کافرمایان که اشاره فرمودید، من هم اعتراف کرده بودم. از جمله اینکه لازم است که یک مدیر، روانشناس خوبی باشد و من نیستم. یا همین بحث اعتماد که به درستی مطرح می فرمایید. سختی کار این جاست که وقتی که به یک همکار خانم اعتماد کردم، سورس مهم ترین برنامه شرکت به همراه اسکریپت کامل دیتابیس را روی فلش مموری او دیدیم. اعتماد یک رابطه دو طرفه است که به مرور زمان به وجود می آید و در لحظه ای از بین می رود.

      1. متأسفانه(خوشبتانه) انسانها هنگامی که در موقعیتی قرار میگیرند که قبلاً تجربه کردند با توجه به واکنش هایی که قبلا از محیط دیدند تصمیم گیری میکنند.و این طبیعی است چونکه انسان یک عامل هوشمنده.منظورم اینه که ممکنه شما هروقت یکی از پرسنلتون رو با فلش دیدی اولین چیزی که به ذهتنون برسه این باشه که ممکنه بخواد سورس برنامه رو بگیره چون قبلا همچین تجربه ای رو داشتید! حالا هرچی اون آدم قسم بخوره که میخواسته یه سورسی که از لپتاپش برداشته وارد سیستم شرکت کنه، باز هم باورش برای شما سخته. همه این مسائل قسمتی از کار سخت و پیچیده مدیریت(شرکت داری!) هست. یه هر حال هر تصمیم که گرفته بشه باز هم یک عده ای ناراضی خواهد بود.اما یک میر توانا نیتونه تصمیم بگیره که این نارضایتی رو حد اقل کنه. این میتونه به حفظ پرسنل قبلی و با تجربه در شرکت کمک کنه.

    2. یک نکته: نیاز به پیشرفت و یا ثبات شغلی ،به نوع شخصیت افراد بستگی دارد، برخی افراد، خود کنترل هستند و خواهان پیشرفت و بالادست بودن و برخی، دگرکنترل و خواهان زیردست بودن. خانم یا آقا، فرقی ندارد.

      1. در مورد نظری که درباره تفاوت خانمها و آقایون گفتم همچنان پایبند هستم و به نظرم کاملاً واضحه کا آقایون بیشتر از خانمها به ارتقاء شغلی علاقه دارند.البته این یک حالت کلی است و شدت آن در افرادمختلف با توجه به شخصیتشان و پارامترهای دیگر متفاوت است.

    3. بنده با حرفهای شما کاملا موافقم متاسفانه اکثر شرکتها به برنامه نویسان خود به چشم یک برده نگاه می کنند . اینترنت ممنوع . موبایل ممنوع ، باور کنید ، خیلی چیزهای دیگر هم ممنوع ، چه خبره مگه قرار کار کنیم یا بریم زندان ، از همه جالبتر اضافه کاری اجباری ، مرخصی ممنوع ، ببخشید ما آدم هستیم ، هزار جور گرفتاری و مشکل برای آدم پیش میاد ، بدبختی دیگر مربوط به زمانبرندی پروژه ها است ، شرکتها فقط به فکر زود تمام شدن پروژه است که به پول برسند ، وقتی هم پروژه تمام میشه با شما خدا حافظی می کنند ، اگر هم لطف کردن با شما تسویه حساب می کنند و اکثرا حق شما را می خورن . اگه هم کارت را خوب انجام بدی ، هیچی وظیفه بوده نه تشویقی نه پاداشی ، ولی وای به حالت اگر اشتباه بکنی .
      کلا فضای کسب و کار شرکتهای نرم افزاری ایران افتضاح است .

        1. شاید شما جور دیگری از قوانین را دارید .شما خودتان گفتید که نقل قول جمله شما ((توجه بیش از حد به مقررات و چارچوب‌های اداری و تغییرات سریع: باید حواسمان باشد که همان مقرراتی که زمانی از آن متنفر بوده‌ایم و حالا بنا به ضرورت سازمانی می‌‌خواهیم آن و سخت‌تر از آن‌را در مورد دیگران به اجرا بگذاریم، برای برخی از بهترین‌‌ها (که اتفاقا برای نبود مقررات در سازمان شما، به شما پیوسته‌اند) به همان اندازه مشمئز کننده است. به خصوص که این مقررات بخواهد خیلی سریع و بدون فرهنگ‌سازی مناسب در سازمان پیاده شود.)) ، اما آنچه نوشتم شواهدی بود که در طول چند سال برای من و همکارن من بوده است . و بسیار باعث رنجش خاطر ما شده است
          خوشحال می شوم که اگر بحثی علمی بدون تعصب داشته باشیم و از همه مهمتر خوشحال می شوم نقطه نظرات شما را بخوانیم مشتاقانه منتظر مقالات زیبای شما هستیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *