|

توسعه، نظم و مدارا

ذهن ژولیده‌ای برای روزنوشت‌نویسی دارم، دلیل اصلی آن هم این است که واقعا شدید شده‌ایم. بی‌اندازه شدید و اینکه رشد ابعاد سازمانی بهساد نمی‌تواند و نباید به اندازه شدید شدنمان باشد. اعتقاد دارم که برای پاسخگویی به نیازهای توسعه بازار، پیش و بیش از افزایش نیروی انسانی باید به اصلاح فرآیندها و بهره‌ور نمودن بیشتر آن‌ها پرداخت. یکی از جاهایی که ذهن ژولیده می‌شود نیز همین‌جاست. چون فرآیندهای سازمانی از بهره‌وری کافی(و نه لازم) برخوردار نیستند، کارها (در بهترین حالت) از جنس دقیقه ۹۰ ای می‌شود و چون کارها در دقیقه آخر انجام می‌شود بهره‌وری فرآیندهای کاری با هیاتی شدن کارها از بین می‌رود. اینکه می‌گویم "در بهترین حالت" برای این است که در برخی موارد نیز با گل خورده و یا بدون نتیجه زمین را ترک می‌کنیم. باید بدانیم که دیگر در زمین خاکی اراک بازی نمی‌کنیم که رقبای(نداشته‌) را با اختلاف ده گل شکست دهیم. داور (مشتری) هم بسیار آگاه‌تر و دقیق‌تر و پیچیده‌تر برنده را اعلام می‌کند. تنها راه ورود به بازی‌های منطقه‌ای برنامه‌ریزی، بهبود فرآیندها و پرهیز از بی‌حوصلگی و تفکرات دون‌مایه است. خوشبختانه روزنوشت‌نویسی منظم، تا حدی ذهنم را جمع و جور می‌کند و می‌توانم هر هفته مروری به کارهای گذشته داشته‌باشم.

در دو بخش نیاز شدید به توسعه سازمان داریم، بخش‌های مهندسی بازار و مدیریت کیفیت. تقریبا هر دو بخش از سر دلسوزی و به صورت چریکی‌ در حال اداره شدن هستند. به صورت چریکی یعنی باهدف ولی بی‌نظم. هر چند وقت یک‌بار برای ضربه زدن به دشمن (یعنی از دست رفتن بازار و یا افت شدید کیفیت)، اقداماتی صورت می‌گیرد. اما دوباره موضوع فراموش می‌شود. با توسعه سازمان در این زمینه‌ها و ایجاد ساختار رسمی و رزمی مدون، توسعه خوبی در بازار ایجاد خواهد شد و آن‌وقت انشاءالله این همکاران بخش تولید هستند که باید نسبت به امروز از برنامه‌های مدون بیشتر و بهتری برخوردار باشند.

یکی از شرکت‌هایی که دوستشان داشتم و دارم و خیلی به آن امید داشتم در اراک رشد کند، در حال از دست رفتن است. هفته پیش جایی بودم که یک کاتالوگ از آن‌ها دیدم. با کمال تعجب و تاسف مشاهده کردم که رفته‌اند از شرکت‌های‌(بزرگ؟) تهران نمایندگی فروش گرفته‌اند. آخرش که چه؟ چه رشد سازمانی در این نمایندگی وجود دارد؟ غیر از این است که اصغر و نقی و تقی هم همین کار را کردند؟ من اگر می‌خواستم فقط برای پول کار کنم که درس نمی‌خواندم! اصلا چرا شرکت‌های تهران نماینده فروش محصولات ما نباشند؟ هزار و یک سئوال و اما و اگر وجود دارد که برای رشد باید به آن‌ها پاسخ دهیم. اما توصیه من به این دوستان و همکاران این است که هر چند ممکن است خیلی گرسنگی بکشید. هر چند به خاطر این گرسنگی خوردن و نیاز به سرمایه‌گذاری، همراهان شما دچار یاس و نا امیدی شوند، اما در راه توسعه سازمان خود ثابت قدم و با هدف حرکت کنید و اگر می‌خواهید ماندگار شوید، به خاطر پول، محصول دیگران و عزت نفس خود را نفروشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *