|

خالی‌بندان

جامعه کسب و کار ایران مدت‌هاست که دچار آسیب‌های جدی شده است. آن‌چه که در نگاه اول به چشم می‌خورد تورم و تحریم و نبود چشم‌انداز روشن از کار اقتصادی و عدم ثبات آن‌چنان است که کم‌تر کسب و کاری از قابلیت برنامه‌ریزی قطعی برای دو تا سه سال آینده برخوردار است. اما در لایه‌های عمیق‌تر و نهان‌تر تحریم‌ها بیش از آن‌که اقتصادی باشد، در حوزه تحریم فناوری است و بدتر از آن نتیجه تحریم اقتصادی و فناوری، نوعی تحریم اجتماعی است که شرکت‌ها را از یادگیری و رفتار حرفه‌ای مبتنی بر دانش جهانی دور می‌کند و لاجرم فضا را برای یک مُشت آدم لاابالی حرفه‌ای که آن‌ها را خالی‌بندان می‌نامم باز می‌کند.

شاید همیشه و در بسیاری از دوران‌، عرصه برای خالی‌بندهایی که قدرت برندسازی شخصی بالایی دارند،  بازتر از افرادی بوده است که وقت و نیروی خود را صرف یادگیری علوم و فنون کرده‌اند. با این‌حال این روزها با وجود  تحریم‌های گفته شده، دیگر کم پیش می‌آید که کسب و کارها و افراد جامعه خود را با آب‌گوشت پر قوت و نه چندان پرطمطراق علم و دانایی سیر کنند و و این فست‌فود خوش‌ظاهر و به شدت مضر شبکه‌های اجتماعی و خالی‌بندان است که مشتریان خود را دچار سیری کاذب می‌کنند. اما ویژگی بارز این گروه از افراد چیست؟

·        وراج هستند. آن‌ها بیش از هر فرد دیگری در شبکه‌های اجتماعی حرف می‌زنند. در مورد همه چیز نظر می‌دهند. فضای حاکم بر شبکه اجتماعی هر چه باشد، آن‌ها باید در مورد آن موضوع نظر بدهند.  امام علی (سلام بر او باد) می‌فرماید،  هر که سخن بسیار گوید، خطایش بسیار شود و هر که بسیار خطا کند، شرم و حیایش کم شود و هر که کم شرم و حیا شود، پارسایى او کاهش یابد و هر که پارسایى او کم شود، دلش بمیرد و هر که دلش بمیرد، به آتش رود. برای همین این گروه از خالی‌بندها (ادامه در بند بعد)

·        دروغ‌گو و بی‌حیا و گاه بی‌ادب هستند. بسیاری از آن‌ها با گرفتن پول برای محصولی تبلیغ می‌کنند که حتی باور به مفید بودن آن ندارند و چه بد کاری است که پول برای عملی بگیریم که هیچ شعور و لذتی در آن نهفته نیست. از به کار بردن کلمات زشت در شبکه‌های اجتماعی ابایی ندارند. کافی است که کسی مخالف آن‌ها حرف بزند، آن‌گاه به بدترین شیوه او را لگدمال می‌کنند.

·        هر چند که در درون خود خلاءهای فکری و روانی زیادی دارند، اما خود را با اعتماد به نفس نشان می‌دهند. سریع و بی لکنت زبان صحبت می‌کنند، در عکس پروفایل‌شان با لبخند فاتحانه خود را به نمایش می‌گذارند و در ویدئوهایی که به خصوص در اینستاگرام از خود منتشر می‌کنند، به شدت با رعایت اصول زبان بدن، اغواگرانه و به ظاهر متقاعد کننده صحبت می‌کنند. هر چند در برخورد اول بسیار خوش‌ظاهر نمایان می‌شوند، کافی است که کمی به آن‌ها نزدیک شویم تا بوی نامطبوع وجود آن‌ها ما را فراری دهد. از عناوین پر طمطراق برای خود استفاده می‌کنند. مثلن اگر مدیرعامل یک شرکت دو نفره هستند که نفر دوم هم پدربزرگ پیر او آن هم به لحاظ رعایت مسائل قانونی است، چنان این مدیرعامل بودن را پررنگ می‌کنند که گویی رقیب گوگل و مایکروسافت است. گو این‌که همان شرکت هم چندی بعد ورشکسته می‌شود و بعد سمینار برگزار می‌کنند که درس‌هایی از شکست!

حتی با بیماری خود خودنمایی و جلب توجه می‌کنند و گویی فقط اوست که به این بیماری افتخار داده تا به آن مبتلا شود. هر چند وجود بیماری‌های روحی و روانی آن‌چنان که در گذشته پنداشته می‌شد ننگ و عار نیست، اما این افراد گویی همین بیماری‌ها را هم مایه فخرفروشی خود می‌کنند و با تراپیستم تراپیستم گفتن لحظه‌ای از خودمهم‌پنداری خود در چشم مخاطبان دست بر نمی‌دارند.  این افراد از لحظه لحظه زندگی خود نمایش‌نامه‌ای می‌سازند تا مخاطبان را مجذوب داستان‌های خود کنند.

·         در حوزه کار، فاجعه وجودی این افراد بیش‌تر نمایان می‌شود. محصول خود را بهترین، کاملترین، پیشروترین و هزارتا ترترین معرفی می‌کنند در حالی‌که در عمل بدترین هستند. در ارائه خدمات  با داشتن حداقل توانایی‌های فنی بالاترین ادعا را چه از لحاظ کاری و چه از لحاظ دست‌مزد دارند. حتی به نحوی رفتار می‌کنند که با ادعای دستمزد بالاتر خود را حرفه‌ای‌تر نشان دهند.

·        از شبکه‌ای از افراد ضعیف‌تر از خود در جهت برندسازی استفاده می‌کنند. این افراد با خرج چند “پسند (لایک) برای افراد شبکه خود و یا اشتراک مجدد مطالب آن‌ها، از نوعی گروه حامی برخوردارند و گاه نیز با سایر خالی‌بندان هم‌صنف و هم‌راستا به ایجاد شبکه برای پررنگ‌‌تر کردن هم‌دیگر می‌پردازند.

نمی‌شود اسم خاصی را برای این افراد تعریف کرد. از معلم مدرسه، فروشنده لپ‌تاپ، مدیرعامل شرکت بزرگ و کوچک، مشاور مدیریت  و مدیربازاریابی تا هر شغل دیگری می‌تواند از این گونه افراد را در بر گیرد. می‌تواند باسواد و یا بی‌سواد باشد. هر چند که به طور عمده کم سواد هستند و اقیانوس وسیعی هستند از دانش بشری به عمق یک سانتی‌متر. با شوربختی تمام باید گفت که نه تنها شبکه‌های اجتماعی به جهت تعداد تبلیغات بیش‌تر حامی آن‌هاست، که جامعه بدون مطالعه و فکر و اندیشه این روزها نیز هر چه بیش‌تر گرفتار این خالی‌بندان می‌شود. هر چه باشد این افراد شبکه‌سازان خوبی هستند.

شاید لازم باشد که فقط حواسمان را جمع کنیم در مواجهه با این افراد کم‌تر تحت تاثیر قرار بگیریم. به عنوان یک کسب و کار باید یاد بگیریم که سپردن تبلیغات خود به این افراد یعنی نفی مسئولیت اجتماعی خود در بهبود زی اخلاقی جامعه.

 

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *