عرض شود که :

  1. رفته بودم آونگان در مورد سیستم کنترل تولید صحبت می کردم ، نه داشتم تلفنی صحبت می کردم ، گفتم که ما تمایل داریم در مورد اصلاح فرآیند کنترل تولید باهم همکاری کنیم، آقای مهندس هاشمی هم گفتند بسیار عالی ، ماهم استقبال می کنیم ، به خصوص اینکه این همکاری رایگان است! هر چه فکر کردم یادم نیامد که حرفی از رایگان زده باشم! به هر حال چیزی نگفتم. در هر صورت خوشحال خواهم شد کاری ماندگار و ارزشمند برای آنها انجام دهیم ، پول بحث دوم است.
  2. قرارداد هپکو مرحله تحویل قطعی را پشت سر گذاشت و وارد مرحله خدمات پس از فروش سیستم خدمات پس از فروش (عجب اصطلاحی! ) شد. وارد مذاکرات فنی و هزینه ای عقد قرارداد شده ایم. راستش را بخواهید ، آن قرارداد خود سیستم به شدت ترکمانچای بود. حتی خود دوستان هپکو هم به آن اقرار داشتند. نمی دانم با چه شرایطی ما آن را امضا کرده بودیم . اگر حسن نیت دوستان در هپکو نبود ، می توانست بسیار آزار دهنده باشد. اما برای پشتیبانی دوست داریم در یک شرایط مساوی و یا حداقل فقط کمی مساوی تر (به نفع کارفرما ) به عقد قرارداد بپردازیم.
  3. برخی از مشتریان سخت گیر و جدید حسابی به کارمان گرفته اند. کلی تغییرات و نهایتا پذیرش ۴۰ درصد از پروژه ، البته نمی شود که پا روی حق گذاشت، خیلی از اشکالات کار ما به وسیله آنها بر طرف شد، پس عجالتا آن ۳۰ درصد تخفیفی که گرفتند پر بیراه نبوده است. به هر حال با گسترش مشتریان بهساد ، با فرهنگ های کاری متفاوتی روبرو می شویم که خالی از ارزش های کاری نبوده و تعهد ما را در ارائه خدمات صادقانه بیشتر می کند.
  4. یک مطلبی هست که دارم زیر لب مزمزه اش می کنم که بنویسم یا نه. موضوعی که این روزها سخت آزارم می دهد. همان حکایت اعتماد و …. امیدوارم که آن را ننویسم.

راستی دلم خیلی برای خیلی از قدیمی های بهساد تنگ شده است. همینطوری!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *