عرض شود که :

  1. دوستان ببخشند که کمی دیرتر نوشتم. مطابق با معمول قرار بود به مسافرت بروم و الان هم از روی کامپیوتر یکی از مشتریان دور ( از نظر مسافت ) مشغول نوشتن شده ام.
  2. بارها بحث مدل بلوغ مدیریت پروژه و سازمان های بالغ را مطرح کرده ام ، اما من بیشتر با سازمان های نا بالغ روبرو هستم تا بالغ. حتی سازمان های بچه صفت. قضیه این است که یکی از مشتریان (حالا می توانم بگویم سابق ) که برایشان یک شبه نرم افزار طراحی کرده بودیم به دلیل اینکه تیم جدید IT از من خوششان نمی آید رفته اند نرم افزارشان را عوض کرده اند. تا اینجای کار زیاد اشکالی ندارد. مشکل این جاست که با شرکتی کار کرده اند که نه گرید انفورماتیک دارد و نه حتی کاری بهتر از کار ۴ سال پیش ما ارائه داده. حالا من بیایم از سازمانهای بالغ صحبت کنم. ای کاش یک نظام صنفی درست و حسابی داشتیم که به جای اینکه حافظ منافع برخی از اعضای هیات مدیره بود. حافظ منافع تمام اعضای صنف (حتی اعضای علی البدل هیات مدیره ) هم محسوب می شد و می شد از دست آن مشتری به آنها شکایت کرد… آی خدا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خویش را….
  3. فعلا وقت ندارم….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *