سفرهای کاری

دو هفته ننوشته‌ام. چرا؟ به‌تر است بگویم که دو هفته خیلی مختصر در اینترنت بودم و به جز سر زدن به امیالم (جمع مکسر ای‌میل!) و سر زدن خیلی مختصر به چند سایت خبری کار زیادی در اینترنت نداشتم. دلیل مهم آن، این بود که دو هفته گذشته را بیش‌تر در سفرهای کاری بودم و به عبارتی خیلی زیاد شدید شده بودم. به همین دلیل هم بود که نتوانستم پاسخ دوستان را در ذیل نظرهای روزنوشتها بنویسم که از این بابت عذرخواهی میکنم.

سفرهای کاری مزایا و معایب خودش را دارد. شاید مهم‌ترین مزیت برای من آشنایی بیش‌تر با فرهنگ سازمانی و کاری و حتی فرهنگ شهری در نقاط مختلف کشور است. جا دارد نگاه عمیق‌تری داشت و تاثیر فرهنگ نواحی بر فرهنگ سازمانی را نوشت. من وقتی به شهرهای مختلف به خصوص شهرهای نسبتن کوچک‌‌تر می‌روم، دو موضوع را به خصوص در مقایسه با تهران به خوبی حس می‌کنم.

  • هویت: مردمان شهرهای کوچک ما هویت قابل‌توجهی دارند. یک فرهنگ شاخص که هم صریح‌تر به نظر می‌رسد و هم صمیمی‌تر و مهربان‌تر است. به عبارتی باید گفت که در سازمان‌های استانی و شهرستانی هویت فرهنگی شهر نسبت به هویت سازمانی دارای ارجحیت می‌باشد و حتی اگر کار بر روی فرهنگ سازمانی صورت نگرفته باشد و سازمان هویت سازمانی نداشته باشد، باز هم سازمان دارای هویتی است که برگرفته از هویت جغرافیایی می‌باشد و به هر حال تکلیف آدم با سازمان‌های دارای هویت خیلی روشن است.

    در سازمان‌های تهران (و شهرهایی که مهاجرتپذیری بیشتری دارند) تنها چیزی که می‌تواند وجود داشته باشد، یک هویت سازمانی است. برای همین است که برخی از سازمان‌ها در تهران که می‌توان با آن‌ها تعاملات خوبی داشت، دارای هویت سازمانی هستند ولی سازمان‌هایی که در تهران فاقد هویت سازمانی می‌باشند، به تعبیر کامل کلمه یک جنگل واقعی هستند و زندگی در جنگل نیز حتی گاه با روحیه کرگدنی دشوار است.

     

  • مظلومیت: خیلی مشاهده کرده‌ام که فلان کارشناس یا مدیر در یک سازمان استانی به مراتب با سوادتر و فهیم‌تر از هم‌رده خود در تهران است ولی غریب افتاده و گاه مجبور به تبعیت از سیاست‌های تدوین شده در تهران می‌باشد. یکی از اشتباهات اصولی نظام اداری ایران است که سازمان‌ها دارای نظام ارتقای مدونی نیستند و اگر هم باشند به آن درست عمل نمی‌شود. به عنوان نمونه دیده‌ام که یک کارشناس بی‌تجربه که به تازگی در یک وزارت‌خانه استخدام شده، به راحتی برای یک مدیر دستگاه استانی تعیین تکلیف می‌کند. چرا؟ چون در یک سازمان بالادستی در تهران نشسته‌است. چه باید برای رفع این معضل انجام داد؟

البته سفر خستگی‌های فیزیکی خاص خود را هم دارد و باعث می‌شود وقتی که به بهساد باز می‌گردم، حجم وسیعی از کار داشته باشم. به هر ترتیب فکر می‌کنم که این مسافرت‌های کاری از هر جهت خوب است. هم حضور بهساد در کشور تقویت می‌شود، هم من بیش‌تر یاد می‌گیرم و هم بهساد بیشتر به نبودن من عادت می‌کند. هفته آینده نیز قرار است در سفر باشم. تا چه پیش آید؟!

۸ دیدگاه

    1. سلام
      “به” خود یک کلمه مستقل است و اگر “تر” را که صفت تفصیلی است به آن اضافه کنیم، یک کلمه جدید ایجاد نمی‌شود که آن را به صورت “بهتر” بنویسیم. همان‌گونه که “عاشقانه‌تر” را به صورت “عاشقانهتر” نمی‌نویسیم.

  1. نمی‌دانم در راستای این سفرها تا کنون به زنجان آمده‌اید یا نه؟ ولی اگر این بار آمدید حتما یک بار مهمان من شوید. خیلی دوست دارم از نزدیک ببینم‌تان. مطمئن‌ ام شما هم دوست دارید مرا ببینید، چون: ۱- من هم مثل شما آرزو می‌کنم روزی دروغ درسازمان‌ها و جامعه‌ی ما کم‌رنگ شود ۲- من هم مانند شما به‌تر را «به‌تر» می‌نویسم نه «بهتر» :د

    1. سلام
      دو هفته پبش زنجان بودم… متاسفانه سعادت نداشتم شما را زیارت کنم. انشالله دفعه بعد. اما نکته جالب این جاست که یکی از همین سازمان های باسواد را در زنجان دیدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *