کیفیت از من شروع می‌شود

اگر من فقط از یک مورد در بهساد خیلی ناراضی باشم، مسئله کیفیت است. در مورد آن به کرات در روزنوشت‌های بهساد نوشته‌ام. بارها و بارها تصمیم کبری (به معنی بزرگ) گرفته‌ایم که در زمینه بهبود کیفیت کاری کنیم. اعتراف می‌کنم که راضی‌کننده نبوده است.

طبیعی است که من بهساد را در این زمینه با هیچ شرکتی مقایسه نمی‌کنم. ممکن است که کیفیت نرم‌افزارهای ما از بسیاری از شرکت‌ها بهتر باشد. اما وجود دو دهم چشم در شهر کورها چندان ارزشی محسوب نمی‌‌شود. قبلا نیز نوشته‌ام که رعایت کیفیت در این جامعه بی‌کیفیت بسیار مشکل ولی شدنی است. دوباره برخی از موارد بی‌کیفیتی زندگی اطراف را که در آن نوشته نیز نوشته بودم با کمی تغییر بر می‌شمرم:

  • وقتی که قراردادی بسته می‌شود، کارفرما در اغلب موارد به فکر سود خودش (و نه سود دوجانبه) و کم کردن روی پیمانکار است. در نتیجه پیمانکار هم متقابلا به فکر سود خودش است.
  • اصولا برخی مواقع فکر می‌کنیم که آن‌قدر به طرف مقابل احترام نگذاریم که پـُـررو شود.(در این زمینه ضرب‌المثل هم داریم “به مرده خیلی احترام بگذاری…”، یعنی موضوع به اندازه کافی در فرهنگ ما نهادینه ‌شده‌است.)
  • همگی سوار بر خودروهای ایرانی شده‌ایم و بارها و بارها از مشکلات این خودروها رنج برده‌ایم. اطلاع واثق دارم که در شرکت‌های خودروساز هم برنامه‌های زیادی برای افزایش و بهبود کیفیت وجود دارد، اما کو گوش شنوا؟!
  • در خیابان‌های شهرهایمان پر از چاله‌ و دست‌انداز و نقص است. آیا غیر از این است که پیمانکار مربوطه هم سعی می‌کند کیفیت را رعایت نکند؟
  • در وسایل حمل و نقل عمومی، راننده سیگار می‌کشد، چون همیشه حق با اوست و نه حق با مشتری
  • عمده اتوبوس‌های بین شهری، دغدغه‌ای به نام کیفیت و بهداشت و رفاه مشتری را ندارند.(البته اوضاع کمی نسبت به ۱۵-۱۹ سال پیش دوران دانشجویی من بهتر شده‌است. یادم می‌آید که در سرمای ۳۰ درجه زیر صفر اطراف همدان، راننده بخاری را خاموش می‌کرد و وقتی هم با اعتراض روبرو می‌شد، ادعا می‌کرد که اگر بخاری زیاد کار کند می‌سوزد)
  • حجم زیادی از نان‌هایمان دور ریخته می‌شود، به این دلیل که از کیفیت لازم برخوردار نیست.
  • ترجیح می‌دهیم که جنس ایرانی نخریم، چون می‌دانیم، نسبت به مشابه خارجی از کیفیت پایینی برخوردار است.
  • اگر کاری در حد خوب برای کسی انجام می‌دهیم، در دل خود (و گاهی هم به صورت علنی) برایش منت قائل می‌شویم. چون کیفیت را وظیفه خود نمی‌دانیم.
  • اگر بنا باشد کار کمی بیش از حد متعارف برای مشتری انجام دهیم، از خود می‌پرسیم مگر پولش را داده است؟ (یک قران پول داده، انتظار دارد جمیله هم بیاید برایش برقصد)
  • به مشتری نه به عنوان ولی‌نعمت خود، که به عنوان یک موجود مزاحم و پر مدعی نگاه می‌کنیم.
  • در مقابل به پیمانکار نه به عنوان شریک تجاری، که به عنوان یک موجود دزد مآبِ فرصت طلب نگاه می‌کنیم.
  • در ادارات دولتی و بانک‌ها، کارمندان به خود حق می‌دهند که با مشتری و ارباب رجوع بد برخورد کنند و طرحی به نام تکریم ارباب رجوع نیز با وجود همین افراد، تبدیل به یک بازی تفننی می‌شود.
  • بی کیفیت‌ترین رانندگی دنیا را داریم که منجر به بروز بالاترین تلفات انسانی شده‌است.
  • بی‌کیفیت‌ترین هوا و آلوده‌ترین هوای شهری جهان نیز به ما تعلق دارد.
  • بسیاری از بیمارستان‌هایمان، کثیف، شلوغ و بی اهمیت نسبت به وضعیت بیمار هستند.
  • اینترنت ما به طرز فاجعه‌ آمیزی در حد یک Demo است و وقتی هم که اعتراض می‌کنی، می‌گویند همین است، نمی‌خواهی برو، استفاده نکن.
  • بی‌کیفیت‌ترین هواپیماهای دنیا را داریم که باعث می‌شود هر سال عده‌ای از با کیفیت‌ترین مردمان را به سادگی از دست بدهیم.
  • صدها مورد بی کیفیت دیگر…

اصولا این بیکیفیتی زندگی ایرانی باعث شده است که مردمانی غرغرو شویم که بیکیفیتی را تحمل میکنیم و بیکیفیتی جزء لاینفک زندگیمان شده است و فقط مثل کنیز کفگیر خورده غر میزنم که:

  • مملکته داریم؟
  • این مملکت هیچ وقت درست نمیشود.
  • خلایق هر چه لایق!
  • گِل بخوره درِ……

با همه این موارد که گفتم، باور دارم که باید به جای سرزنش محیط، از خود شروع کرد. کیفیت از من شروع میشود. شاید خودخواهانه به نظر برسد و شاید غیر واقع بینانه، اما در میان این همه بیکیفیتی، انتظار دارم در بهساد:

  • مسئول دفترم، نامه را با انشا و املای با کیفیت تایپ کند و تمام موارد آیین نگارش در آن رعایت شود.
  • وقتی نامهای برای فردی در سازمانی ارسال میشود، کوچکترین نقصی در فولدر و پاکت نامه آن وجود نداشته باشد. حتی اگر فولدرهای آن را بدزدند.
  • وقتی که مسئول بازاریابی شرکت با فردی صحبت میکند، تمامی آداب مذاکره تلفنی رعایت شود.
  • وقتی که مسئول بازاریابی شرکت با فردی صحبت میکند، تمامی اطلاعات لازم کسب شود.
  • وقتی کاربر نیازی را مطرح میکند، تمامی ابعاد آن نیاز سنجیده شود و اطلاعات لازم کسب شود.
  • ظاهر برنامهها از استاندارد پیشبینی شده تبعیت کند.
  • برنامه ای که نوشته میشود بدون خطا باشد و تمام تستهای لازم با حوصله روی آن انجام شده باشند.
  • اگر قرار است به جلسهای برویم به موقع در جلسه حاضر شویم.
  • اگر پاسخ مشتری را تلفنی میدهیم با او با خوشرویی برخورد کنیم.

سخت است، خیلی سخت. به خصوص وقتی که در همین هفته گذشته با چند کارشناس از مشتریان بحثهای جدی و سختی داشتم. سخت است زمانی که جامعه کیفیت رفتاری شما را به حساب ترس شما محسوب میکند. سخت است، اما فکر میکنم باید در این جامعه بیکیفیت از یک جا شروع کرد و چه جایی بهتر از خود؟ باید از خود شروع کرد.

۹ دیدگاه

  1. خوب پس شما هم خواننده ی لینک های روزانه ی مملکته داریم هستید!!موافقم…باید تغییر رو از خودمون شروع کنیم! من تغییر در برخی موارد رو از خودم شروع کردم،و دارم دیگران رو هم نصیحت میکنم!!البته تغییری که من دارم میدم،نه در حوزه ی خدمات که زندگیه!!نوشته باحالی بود!

  2. درست می گویید. همانگونه که گفتید ما به خودمان حق می دهیم که کیفیت را نادیده بگیریم چرا که در مقابل ما نادیده گرفته شده است. دیدن بحث “کیفیت” به عنوان یک “لطف” مشکل ساز است.
    اما یک فرصت مناسب هم در این زمینه است. آنکه شما اگر در این وانفسا، یک سری اصول کیفی را رعایت کنی چه دستآورد های خوبی می توانی داشته باشی. مثلا در قضیه بانک های خصوصی و دولتی اینگونه است. تا زمانیکه بانکها انحصارا در اختیار دولت بود، بانک و کارمندانش هر جور دلشان می خواست با مشتری رفتار می کردند و کسی هم نمی توانست گلایه کند، اما وقتی پای خصوصی ها باز شد، آنها هم مجبور شدند در خدمات خود تغییر دهند.
    خودروساز ها، شرکتهای حمل و نقل، سوپرمارکت ها و … هم همینگونه اند، تا وقتی بازارشان انحصاری باشد، به کیفیت نمی پردازند اما وقتی بازار رقابتی شد، مجبورند برای به دست آوردن مشتری دقت بیشتری داشته باشند. شما دقت کنید به اینکه مثلا در زمینه ماشین های لوکس خودروسازهای وطنی بازی را به رقبا واگذار کرده اند، تا زمانیکه یک مشتری می تواند محصول باکیفیت کیا یا هیوندای و یا تویوتا را تهیه کند، سراغ ماشین های لوکس سایپا و ایران خودرو نمی رود.
    در بحث نرم افزار هم تا حدودی همینگونه بوده است. اگر خاطرتان باشد زمانی که پروژه های بزرگ تنها به غولهای دولتی نظیر ایزایران و یا داده پردازی داده می شد، مشتری مجبور بود با هر کیفیتی خروجی پروژه را قبول کند، امااز وقتی اجازه دادن پروژه های بزرگ به شرکتهای دیگر هم صادر شد، خروجی فرق کرد و توقع مشتری بالا رفت. آن بزرگ ها هم دیگر نمی توانستند، یا بهتر بگویم نتوانستند، آنگونه که قبلا در یک بازار انحصاری مشغول بودند ادامه کار بدهند.
    اگر روزی ما هم وارد جامعه آزاد کسب و کار شویم (برای مثال در سازمان تجارت جهانی) و پای شرکتهای نرم افزاری خارجی به ایران باز شود، آنها که کیفیت را اصل می دانند، شاید دیگر نتوان اینگونه که امروز عمل می شود عمل کرد و یک گام دیگر به سمت مشتری مداری واقعی برداشته می شود.
    پس تا قبل از اینکه آنها بیایند و با غلطک از روی ما رد شوند، خودمان دست به کار شویم و به قول شما کیفیت را از خودمان شروع کنیم!
    همین!

  3. به تازگی یک کتاب خواندم به نام «جامعه شناسی خودمانی» از «حسن نراقی». خیلی به این کتاب ایراد گرفته شده که فقط از بدی ما ایرانیان گفته و راه حل نداده. نظر من برعکس است و به نظرم با اینکه نویسنده ادعایی بر دادن راه‌حل ندارد اما راه‌حل در همین بازگفت عیوب نهفته است. البته به قول نویسنده؛ ما اصلاً عیوب خود را نمی‌گویم… پس بازگفت کلمه مناسبی نبود.

    اما در هنگام خواندن آن فکر می‌کردم که حالاگیریم من خودم را درست کردم، بقیه چه؟ آیا اصلا این اجازه را می‌دهند که من اصلاح شوم؟
    اما در کل این فکر‌ها برایم مهم نیست… چند وقت قبل از خواندن این کتاب به خودم ‌گفتم مهم نیست بقیه چه فکری می‌کنند مهم این است که من چه فکری می‌کنم. شاید خودخواهانه باشد اما اگر مثلاً برای صادق بودن چنین فکری کنم به نظرم خیلی عالیست و یا برای اینکه اگر از کسی خوشم نمی‌آید بیخودی تحویلش نگیرم! در هر صورت من پی این قضیه را گرفتم و اکنون نیز واقعاً نتایج آنرا می‌بینم. انگار همان چیزی که می‌خواستم خودم باشم، اجتماع نیز همانگونه شده!
    اصلا تمایلی ندارم که بگویم مملکت ما بد است و فلان و بهمان! یا کار ما سخت است و… یا مشتری نمی‌فهمد و و و. البته هنوز انسان واقعی دور و برمان خیلی خیلی کم است (خودم را هم انسان واقعی نمی‌دانم).

    در کل صحبت بسیار خوبی کردید. امیدوارم مثل همیشه موفق باشید.

  4. سلام
    کاملا با نظر شما موافقم.مردم اغلب از دولت و نظام ایراد می گیرند ولی نمیگن که بابا دولت که از یک کشور خارجی نیموده. دولت هم از مردم همین جامعه تشکیل شده.
    اگر هر کس به حق خودش قانع باشه و وظیفه خودش رو خوب و با کیفیت انجام بده ایران پیشرفته ترین کشور جهان می شه.

  5. سلام جناب آواژ
    بحث جالبی را شروع کردید . یک جملیتان را خیلی دوست داشتم : زمانی که جامعه کیفیت رفتاری شما را به حساب ترس شما محسوب می‌کند

    بارها با این نوع برخورد مواجه شدم که چیزی بیش تر از توهین برایم بوده .
    ولی واقعا به چند شرکت/ارگان/موسسه مثل بهساد (از نظر مدیریتی و رفتاری) نیاز داریم تا جامعه در این موضوع خاص اصلاح شود ؟

  6. مدتی بود که نوشته ها تونو نخونده بودم.در عوض اومدم همه رو یکجا خوندم! به مطالب جالبی پرداختید.حیف که دیر رسیدم! علاوه بر کیفیت محتوای نوشته ها قدرت قلمتون بیشتر شده.سابقاً بعضی از نوشته ها تون یک جوری بود که انگار فقط یک چیزی نوشتید تا به استمرار در وبلاگ نویسی پایبند باشید و گاهی اوقات خشک مینوشتید اما حالا کمی خیس شده! شاید یک دلیلش زیاد نوشتن باشه.این هم تخلیلی بر روزنوشتها!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *