واقعیت دفتر‌های کم کاغذ

نوشته‌ای خواندم از آقای غانم‌زاده که ذهنم را به خود مشغول کرد. من البته یکبار پیش نیز در باره این نوشته ایشان، مطالبی نوشته بودم که اگر نبود تعداد زیاد خوانندگان ایشان و البته سوابق تدریس ایشان در مورد کارآفرینی، ترجیح میدادم مانند بسیاری دیگر از مطالب به ظاهر درست و در باطن اشتباهی که در اینترنت میخوانم از کنار آن گذر کنم. اما با توجه به اینکه دیدگاه ایشان، از رواج نسبی در جامعه برخوردار میباشد، سعی میکنم تا با این نوشته علاوه بر نقد جدی بر نوشته ایشان، تا حدی به روشن شدن موضوع کمک کنم.

  1. دانش در هر سازمان بر دو نوع ضمنی (Implicit) و صریح (Explicit) تقسیم میشود. به عنوان مثال دانش چگونگی استفاده از نرمافزارهای Office، به عنوان یک دانش صریح محسوب میشود، اما چگونگی تعامل با یک پیمانکار فناوری اطلاعات، با توجه به اینکه در هیچ جا مکتوب نمیشود یک دانش ضمنی سازمانی محسوب میشود. یکی از فواید پروژههای(حتی شکست خورده) فناوری اطلاعات افزایش دانشهای صریح و بیش از آن ضمنی سازمانی و ارتقای فرهنگ آن است و خارج از یک تحلیل درست خواهد بود اگر فواید یک پروژه را فقط به فواید مستقیم آن خلاصه کنیم.

    من باور دارم که یکی از دلایل موفقیت پروژه بسیار بزرگ کارت هوشمند سوخت، رایانهای شدن انتخابات، بانکداری الکترونیک و ….وجود پروژههای موفق و ناموفق طرح تکفا در زمان دولت اصلاحات میباشد.

    سازمانهای ما اکنون با وجود تمام مشکلات دارای تجربه و دانش در زمینه استقرار پروژههای فناوری اطلاعات، انتخاب پیمانکار و تعامل با آن و دیدگاهی بسیار وسیعتر از گذشته هستند. هر چند که هنوز هم باور دارم که برای دستیابی به سطح مطلوب تلاش فراوانی مورد نیاز هست.

  2. فرمودهاند که “
    ادارات همان هزینه‌های اندکی هم که در آی‌تی سرمایه‌ گذاری می‌کنند برایشان برگشت نداشته
    ” . علاوه بر اینکه بر فواید غیر مستقیم این پروژهها در بند پیشین نوشتم، بدنیست به این نکته توجه داشته باشیم که حداقل فایده این نرمافزارها تسریع هر چند اندک در کار ارباب رجوع است. اگر دامنه مسئله مورد بررسی را کمی گسترش داده و ارباب رجوع را نیز مشمول آن بدانیم و فرض کنیم با استفاده از این سیستمها کار هر ارباب رجوع فقط ۱۵ دقیقه تسریع میشود (که در حوزه سیستمهای بانکداری الکترونیک به مراتب بیشتر از آن
    است) و پس از در نظر گرفتن حذف زمان صرف شده برای نامههای گم شده در حالت دستی، زمان صرفهجویی شده را در تعداد مراجعات کل کشور ضرب کنیم، آنگاه به سادگی اثبات میشود که گرچه بر فرض محال ممکن است سازمان هیچ بهرهای از سیستم نصب شده نبرده باشد، اما با بهکارگیری چنین سیستمهایی منافع بسیار بزرگی به جامعه و کشور رسانده شده است.
  3. آقای غانمزاده اشاره کردهاند به اینکه “
    هرکسی

    می‌تواند وارد این حوزه [فناوری اطلاعات] شود” و یکی از دلایل شکست فناوری اطلاعات را این مسئله عنوان کردهاند. نحوه استدلال ایشان در این زمینه بسیار ضعیف میباشد. چرا که:
  • شرکتهای دولتی نمیتوانند با هرکسی وارد قرار شوند و شرکت طرف قرارداد حتما باید دارای رتبه شورای عالی انفورماتیک بوده و دارا بودن رتبه انفورماتیک نیازمند دانش و تجربه لازم برای اخذ رتبه است. البته این را هم کتمان نمیکنم که گاهی این سازمانها قانون را دور میزنند که در این صورت موضوع میتواند شامل همه (حتی پروژههای موفق نیز) باشد
  • بد نیست ایشان پروژههای شکست خورده فناوری اطلاعات را بررسی کرده و مشخص میفرمودند که در چند درصد پروژههای شکست خورده مهندسین کامپیوتر دخیل بودهاند و در چند درصد مهندسین صنایع و کشاورزی! اینکه بدون دلیل و مدرک بخواهیم توانمندی دیگران را به راحتی مورد تخطئه قرار دهیم دور از شان وبلاگ وزین ایشان است.
  • من نمیدانم که این چه منطقی است که رشته تحصیلی دانشگاه را بخواهیم تنها معیار توانمندی قرار دهیم؟! آیا هیچ مهندس صنایع و کشاورزی و سایر رشتهها حق ندارد که وارد حیطه فناوری اطلاعات شود و در آن حوزه مطالعه کند؟ آیا نباید باور کرد که مهندسین صنایع در تحلیل نیازهای سازمانی و فرآیندی، از آمادگی بیشتری نسبت به مهندسین کامپیوتر برخوردار هستند؟ آیا نباید به توانمندیهای فردی افراد توجهی داشت؟ با این حساب ورود آقا بیل گیتس (دانشجوی اخراجی هاروارد) به صنعت نرمافزار چه توجیهی میتواند داشته باشد؟!

من باور دار جنس این استدلال که هیچ رشتهای حق ندارد وارد حوزه فناوری اطلاعات شود و مقایسههایی از این نوع، بیشتر شباهت به استدلال دانشجویان ترم اول خود مهندس پنداشته دارد تا استدلالی بر مبنای درک واقعیت.

مخلص کلام اینکه بر مبنای مدلهای رایج دنیا، نوشتن نرمافزار و کسب و به کارگیری آن نیازمند بلوغ میباشد و نمیتوان انتظار داشت که تمام تولیدکنندگان و کسبکنندگان نرمافزار را دارای بلوغ کامل دانست، دستیابی به بلوغ نیازمند آموزشهای صریح و ضمنی و هزینههای صریح و ضمنی میباشد و ایجاد توقع دستیابی به ۱۰۰ در هنگامی که در مرحله ۰ هستیم، جز پاشیدن بذر نا امیدی و شکست سازمانی نتیجه دیگری نخواهد داشت.

 
 

پ.ن ۱: آقای غانمزاده محبت کردهاند و نقدی بر این نقد نوشتهاند. به یقین وجود چنین مباحثات دوستانهای میتواند به افزایش سطح فرهنگ فناوری اطلاعات کمک نماید.

پ.ن ۲: مطلب خوبی نیز آقای مهرانی در این‌‌باره نوشته‌اند که به غنای بحث کمک زیادی مینماید.

۵ دیدگاه

  1. ظاهراً آقای غانم زاده به اداره دولتی که مراجعه کرده بودند ، از سیستم اتوماسیون اداری بهره می بردند.
    چند نمونه بارز از خصوصیات سیستم مکانیزه (اتوماسیون اداری):
    ۱- شماره کردن نامه ، ثبت در سیستم بر اساس موضوع نامه ، سازمان ارجاع دهنده و …
    ۲- بایگانی نامه ها بر اساس پوشه هایی که کاربر می تواند با موضوعات مختلف بسازد.فنی ، آی تی ، و یا نامه های وارد شده یا خارج شده از اداره
    ۳- امکان چک کردن کارتابل بعد از ساعت اداری، در منزل و یا از هر گوشه کشور
    ۴- پیگیری مراحل نامه
    ۵- جستجوی نامه بر اساس شماره نامه ، تاریخ نامه ، موضوع نامه ، و ….
    ۶- مشاهده نامه های مرتبط اگر یک نامه چندین بار پیرو ، یا بازگشت داشته باشد
    ۷- آمار و گزارش گیری دقیق این گونه سیستمها از کل نامه های وارد شده در یک روز خاص ، یک هفته ، یک ماه و یا یک سال
    متاسفانه آقای غانم زاده از صدها مزیت سیستم مکانیزه چشم پوشی کرده وگفتند: خلاصه اینکه تنها فرق این سیستم مکانیزه با سیستم سنتی این بود که به جای اصل نامه شماره نامه را از این اتاق به آن اتاق می‌بردیم.
    بهتر است ایشان به مسائل به صورت عمقی بنگرند نه سطحی و جالب نیست که همیشه نیمه خالی لیوان را دید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *