پس از هجده سال از اولین نوشته
روزنوشتهای بهساد در حالی به هجدهمین سال به دنیا آمدنش رسیده که مدتهای طولانی است که خاک میخورد و کمتر پیش میآید که بنویسم. دلایل زیادی برای این اندک نوشتن وجود دارد که شاید بروز پدیده میکروبلاگینگ و شبکههای اجتماعی و از رونق افتادن وبلاگهای مثنوی هفتاد من کاغذ یکی از آنها باشد. دردها و خستگیها و این فشار مزمن اقتصادی که هر فعال اقتصادی را هم به ورطه بی عملی میکشاند، مزید بر علت. اما شاید بیش از هر چیز این روزها احساس میکنم که حرف خاصی برای گفتن ندارم، چرا که به دور از هر تواضعی که بیشتر یک غرور محسوب میشود – اگر انسان احساس کند متواضع است و از تواضع خود احساس خوبی داشته باشد آن احساس تواضع خود یک غرور پنهان و ویرانگر در میان خود دارد. – به دور از هر تواضعی احساس میکنم نه تنها آدم خاصی نیستم که حرف خاصی هم برای گفتن ندارم. چنانچه در شبکههای اجتماعی نیز سکوت اختیار کردهام که گفتن بخشی از هویت آدمی و بروز آن هویتی است که باید درون خود آن را شناخته باشیم. من چه گویم از خودی که نمیشناسم و اسیر تمنا و آرزو و جاه است و لاجرم در چالشی سترگ بین آن غرور وحشی و بیرحم و آن وجود ضعیف و خسته و لرزان دست و پا میزند که شاید بفهمد از آنچیز که در ذات خود دیوارهایی ضخیم و مانا دارد در میانه قاب درهای فهمیده شدن. پنجرههایی که به جای شیشه، پولاد سخت به میانه آن نشسته و سرک کشیدن جز سرشکستگی نتیجهای ندارد.
دوست عزیز و شفیقی چندی پیش از من خواسته بودند که بنویسم. حال در انجام وظیفهای که حسب نوشته دوستم احساس میکنم، همانگونه که گفتم، بیشترین دغدغهام این است که چه بنویسم که ارزش نوشتن و در واقع بیش از آن ارزش خوانده شدن را داشته باشد. گو اینکه شاید باز هم مجبورم انتظار خودم را از خود پایین بیاورم و از روزمرهجاتی بنویسم که خوانده شدنش چیزی جز شمول لطف دوستان بر احوال این دل پریشان نباشد.
سلام و عرض ارادت جناب آواژ عزیز
خیلی وقت است دل تنگ نوشته های زیبا و ارزشمند جناب عالی هستم. شما بنویسید و خیلی هم شکسته نفسی نفرمایید. باور داشته باشید که هر کلامی مجرای و مسیر خود را از لابلای لحظه ها و ثانیه ها در نوردیده و در مکانی و زمانی خاص مخاطب خویش را یافته و تاثیر خود را خواهد گذاشت .
ارادتمند شما داودآبادی
سلام و عرض ارادت متقابل جناب داودآبادی گرامی
مشتاق دیدار و گفتگو
شما محبت دارید. امیدوارم لایق حسن توجه جنابعالی باشم. ما در محضر بزرگانی مثل شما باید تلمذ کنیم.
چقدر خوشحال شدم از نوشتن دوباره شما
کاش ادامه پیدا کنه،علیرغم همه شرایط و اقتصائات روزگار
ارادتمند
سلام
محبت شماست و امیدوارم لیاقت داشته باشم انجام وظیفه کنم