سفرهای کاری، چند نکته و خاطره پراکنده

ما در بهساد برای نشست‌های ارائه نرم‌افزار به بسیاری از مراکز استان‌ها رفته‌ایم و نرم‌افزارهای خود را ارائه کرده‌ایم. جدای از موفق بودن یا نبودن این جلسات، آشنایی با فرهنگ‌ مردم و به خصوص فرهنگ سازمانی در هر گوشه از این سرزمین تجربهای گران‌بها محسوب می‌شود که ای کاش به صورت نهادینه‌ شده‌ای با آن رفتار می‌کردم. به هر ترتیب بد ندیدم چند نکته و خاطره درهم از این جلسه‌ها بنویسم.

  • روال جلسهها به طور معمول این است که پس از ارائه نرمافزار سئوالها مطرح میشوند و بعد، افراد آن سازمان هم شروع به بحث با یکدیگر در مورد نرمافزار میکنند و در مزایا و معایب آن ریز میشوند. شاید یکی از سخت‌ترین جلسه‌های دمو را در شهرهای آذری داشته‌ام. چرا که این بحثهای بعد از ارائه به زبان ترکی است. حتی نمی‌دانم صحبت در مورد نرم‌افزار بهساد است یا سریال دیشب!

    این موضوع اجتناب ناپذیر است و ماهم در مقابل غیر فارسیزبانان چنین عادتی داریم. به هر حال حس کلافه‌شده‌گی شدیدی به من دست می‌دهد. اول این حس به آدم دست می‌دهد که در یک کشور خارجی است. برای همین یک‌بار ناخودآگاه می‌خواستم انگلیسی صحبت کنم!! بعد خودم را سرزنش می‌کنم چرا در دوران دبیرستان که در یک منطقه ترک زبان زندگی می‌کردم، ترکی یاد نگرفتم و در نهایت این موضوع به ذهنم می‌رسد که با یک شرکت و یا فرد ترک‌زبان باید همکار شد و موضوع بازاریابی و پشتیبانی نرمافزار را به آنها سپرد.

    جدای از این مسئله آذریهای عزیز یکی از مهماننوازترین و مهربانترین افرادی بودهاند که تا به حال من دیدهام.

  • پیچیدگی رفتار و فرهنگ سازمانی نسبت به اندازه شهر و سازمان رابطه مستقیم دارد. سازمانها و شهرهای بزرگتر و صنعتیتر، از پیچیدگی سازمانی زیادی برخوردار هستند. خیلی سخت میشود تشخیص داد که نظر افراد مختلف در مورد شما و نرمافزار شما چیست. (به عنوان نمونه اینجا). اما در شهرهای کوچکتر تحلیل سازمان و فرهنگ آن به سادگی صورت میگیرد. چندی پیش در یکی از شهرهای کوچک ارایه نرمافزار داشتیم. یکی از مدیران به صراحت و روشنی مخالفت میکرد. خیلی از او خوشم آمد. آدمی بود که اگر به این باور برسد که نرمافزار شما به دردش خواهد خورد، بهترین مدافع خواهد بود. آدمها همه خود خودشان بودند، بی هیچ کسر و اضافهای. جلسهای شیرین بود که دروغی نشنیدم و بسیار از تعامل با افرادی صادق لذت بردم.
  • بدترین اتفاقی که میتواند برای شما در یک جلسه دمو بیفتد، عدم توجه مخاطبان به شما و نرمافزار شماست. من پیشتر در مورد مدیریت مخاطب در این گونه جلسهها نوشته بودم. یکبار در جلسهای افراد زیادی با حرف زدن و بازی با موبایل و … شدید روی اعصاب بودند. وسط جلسه بساط پذیرایی هم راه افتاده بود و برخی هم مشغول و البته متمرکز به خوردن بودند. در این میان یکی از حاضران سئوالی پرسید و اضافه کرد که سئوالها را باید آخر جلسه پرسید و یا میشود در میان صحبتهای من نیز طرح کرد؟ همراه با یک چرخش ۱۵۰ درجه سر (از اینطرف جلسه تا آنطرف) گفتم “اگر اجازه دهید من صحبتهایم را ادامه دهم تا دوستان هم بتوانند میوههایشان را صرف کنند! (و خدای ناکرده تمرکزشان در پوستکندن میوهها به هم نخورد). ” خب کنایه من جواب داد و جلسه تمرکز بهتری پیدا کرد.
  • بهتر است که مطالب شما در ارائه نرمافزار به صورت پیوسته و غیر منقطع باشد و سئوالها آخر جلسه مطرح شوند. یکی از دلایل این است که ممکن است مخاطب پاسخ سئوال خود را در ادامه جلسه دریافت کند و نیازی به طرح آن نباشد. اما این یک قانون نیست (هر چند که قانون هم بود، نقض قانون که در این مملکت کاری ندارد!) اگر دیدید که جلسه خواب است و یا اینکه تمرکز کمی روی مطلب شما وجود دارد، باید اجازه داد سئوالها در میان مطالب شما مطرح شود و جلسه حالت تعاملی پیدا کند.
  • اینکه میگویند “تفاوت فرهنگی” بین شهرهای مختلف، را شاید در یک مسافرت تفریحی به سادگی نتوان درک نمود، ولی در یک ماموریت کاری به وضوح قابل درک است و شاید بتوان از آن در فروش نرمافزار هم استفاده کرد. در یکی از شهرهایی که به دست و دلبازی معروف هستند، اتاق کنفرانسی (۵۰ نفره) دیدم که حداقل ۲۰۰-۳۰۰ میلیون برای آن خرج کرده بودند، در حالیکه در سازمانی مشابه در شهری دیگر، جلسات در کلاس آموزش برگزار میشد که استفاده دو منظورهای از آن شده باشد (هم کلاس و هم جلسه).

    نوع پذیرایی و حتی کیفیت و کمیت ناهار هم از آن مواردی است که با توجه به فرهنگ آن شهر قابل تغییر است. به جز تهران که در مورد اقامت و پذیرایی ناهار در اکثر موارد چیزی وجود ندارد، در شهرهای دیگر به طور معمول برای اقامت و ناهار میهمان آن سازمان هستیم. در برخی شهرها یک نامه به شما میدهند که برای ناهار به فلان رستوران برو و هر چه دلت خواست نوشجان کن. برخی خود سالن غذاخوری دارند. برخی دیگر، میزبان به همراه شما به رستوران میآید و مشاهده هم شده که هشت نفر دیگر به نامه رستوران اضافه میشوند و دلی از عزا در میآورند!! نکته مهم این است که اگر شما به رستوران خارج از سازمان دعوت شدید، حفظ شئون شرکتی خود و عدم سفارش غذاهای بسیار گران به حساب میزبان، نشانه فرهیختگی فرهنگی شما محسوب میشود و مطالب زیادی را از عزت نفس شما به میزبان خواهد گفت.

  • باور کنید که بزرگی و کوچکی سازمان و شهر، هیچ ربطی به سطح فرهنگ و دانش آن سازمان ندارد. فقط در تهران و شهرهای بزرگ نباید دنبال تمدن بود! ای بسا که سازمانهایی سیاسی و بیسواد و پرمدعا در تهران وجود داشته باشند که همنام و مشابه آنها در شهری دیگر دارای سطح بلوغ سازمان و دانش فنی بالا باشد. بزرگی اندازه، تعداد مناطق تحت پوشش و یا قرارداشتن در شهری بزرگ، شاید آن سازمان را بیشتر در معرض آسیبهای فرهنگی و حتی فساد اداری قرار میدهد. که کمتر در شهرهای کوچکتر دیده میشود. دوست دارم که در فضایی ساده و سالم و توام با دانش فنی و به دور از حاشیهها با چنین سازمانهایی کار کنم.

از این جلسات و سفرها خاطرات و نکتههای زیادی هنوز در ذهن دارم. باید باز هم از آن بنویسم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *