نظرسنجی: تفکیک مسائل شخصی از محیط کار

قبلا خیلی خلاصه در مورد استفاده از اینترنت در سازمان نوشته‌ام. افرادی هم که کم و بیش مطالب روزنوشت‌ها را دنبال می‌کنند می‌دانند که در بهساد فیلترینگ نسبتا شدیدی برای استفاده از اینترنت وجود دارد و تقریبا تمام سایت‌های غیر مرتبط با کار، در ساعات کاری فیلتر می‌باشند و هیچ فردی (حتی من) از این قانون مستثنا نمی‌باشد. هنوز هم اعتقاد دارم که وجود فیلترینگ باعث افزایش کارآیی می‌شود و می‌دانم که در صورت عدم وجود فیلترینگ پدیده‌هایی مانند گودربازی و وبلاگ‌بازی و بازی تراوین شدیدا رواج خواهند داشت. چرا راه دور برویم همین گودر خودمان در ساعات و روزهای کاری رونق بیشتری دارد. امیر مهرانی البته در این مورد مطالب خوبی را نوشته‌است. ( ۱ و ۲). در نظرات آن نوشته نیز بیشتر نظرات مبنی بر رابطه مستقیم فیلترینگ با افزایش کارآیی بوده است.

چند وقت پیش که برای ماموریت کاری در هتلی (بسیار منظم و روی حساب) حضور داشتم. به صورت اتفاقی آیین‌نامه انضباطی کارکنان هتل را (روی یکی از کامپیوترهای کافی‌نت هتل) دیدم. یکی از بندهای آیین‌نامه انضباطی عدم استفاده از تلفن همراه در محیط کار بود. موضوع جالبی که شاید تا به‌حال به آن فکر نکرده بودم. واقعیت این است که استفاده از تلفن همراه توسط کارکنان هتل می‌تواند با انتظار یک مشتری و نارضایتی او برای گرفتن خدمات همراه شود و مسئولین هتل از قبل (شاید هم با بروز مشکلات) به این نتیجه رسیده‌اند که مانع تداخل امور شخصی را با امور شغلی شوند. موضوعی که در بهساد نیز همواره مشکل‌ساز بوده است و متاسفانه من نتوانسته‌ام کاملا آن را حل کنم. چون خود برنامه‌نویس بوده‌ام می‌دانم که زنگ تلفن یعنی عدم تمرکز، یعنی اینکه حداقل نیم ساعت دوباره باید صرف شود تا برنامه‌نویس دوباره از نظر آمادگی فکری به جایی برسد که قبل از تماس تلفنی در آن وضعیت قرار داشت. این در شرایطی است که همگان قبول کنند موبایل‌ها روی ویبره باشد و اگر فردی این موضوع را رعایت نکند، صدای زنگ تلفن همراه او برای دیگران نیز مزاحمت ایجاد خواهد نمود که خود مشکلی دیگر است.

زمان دانشجویی یک هم‌اتاقی داشتم که عادت داشت با آهنگ‌های پاپ غربی درس بخواند. من به سکوت عادت داشتم و البته اگر بنابر اجبار به انتخاب بود، صدای تار. نه او می‌توانست بی‌موسیقی درس بخواند و نه من با موسیقی او. حالا در شرکت‌ هم گاهی برخی افراد دوست دارند با موسیقی برنامه‌نویسی کنند و برخی دیگر در سکوت. مدت‌هاست که با توجه به افزایش تعداد برنامه‌نویس‌ها و برخی مسائل دیگر بلندگوها را جمع‌کرده‌ایم و اگر کسی به گوش کردن موسیقی تمایل داشته باشد خودش با هدفون موسیقی گوش می‌دهد. موضوع حل شده‌است. اما هنوز هم قابل طرح می‌باشد.

در عکس‌هایی که از شرکت‌های مطرح خارج از ایران می‌بینیم گاه مشاهده می‌کنیم که وسط شرکت میز پینگ‌پنگ وجود دارد و یا در کنار شرکت استخری است و دو نفر دارند تنیس‌روی میز بازی می‌کنند و یکی شطرنج بازی می‌کند! و دهانمان آب می‌افتد که وای چه سعادتمند هستند ایشان!

مسائلی که بیان کردم نمونه‌هایی از تفکیک و یا ترکیب مسائل شخصی و کاری می‌باشد. در نگاه اول مسائل شخصی باعث کاهش بهرهوری در کار میشوند. اما با نگاهی عمیقتر، باید مسائلی مانند افزایش روحیه و رفع خستگی و مقایسه با محیط را هم در نظر داشت. این موضوع در یک شرکت دانش‌محور که بدنه آن را نیروهای کارشناسی تشکیل می‌دهند از دشواری‌های بیشتری برخوردار است.

وقتی که این مسائل مطرح می‌شود، مسئله جذابیت کار دولتی نسبت به بخش خصوصی پیش می‌آید، چرا که این مباحث در سازمان‌های دولتی ما محلی از اعراب ندارد. وقتی مسائلی از این دست مطرح می‌شود، داد و فریاد نارضایتی منابع انسانی و اصطلاحاتی چون شرکت پادگانی و … مطرح می‌شود. اما باید باور کنیم که موضوع منحصرا در چارچوب افزایش بهره‌وری شرکت قابل طرح می‌باشد. من مدیر شرکت صلاحیت اخلاقی این را ندارم که به کسی بگویم که چه ببین و چه نبین، چه بگو و چه نگو، با چه کسی حرف بزن و با چه کسی حرف نزن. چه بپوش و چه نپوش. اما در جایگاهی نشسته‌ام که باید بگویم که بهره‌وری شرکت و منابع انسانی باید در بالاترین حد ممکن باشد.

شاید من پیش از آن‌که بخواهم نظر سنجی کرده باشم، به بیان نظرات اختمالا سختگیرانه خود پرداختهام. اما هم نظرات من قابل اصلاح می‌باشند و هم هنوز خود به قطعیت در بسیاری از زمینه‌ها نرسیده‌ام و به یقین دانش محدودی در این زمینه دارم.

بنابراین دوست دارم بدانم که از نظر مدیران شرکت‌ها و کارکنان دانشگر و مشاغل مرتبط با فناوری اطلاعات و مشاوره، حد تفکیک مسائل شخصی در محیط کار چقدر باید باشد. به طور مشخص آیا با توجه به مشکلاتی که وجود تلفن همراه در محیط کار به همراه دارد، آیا باید آن را حذف نمود؟ آیا ساعات استراحت و تفریحات باید به صورت برنامه‌ریزی شده، منفک از زمان کار باشد ؟ یا اینکه یک نفر می‌تواند در صورت خستگی، از دیگران هم تقاضا کند که به عنوان مثال بنشینند و قهوه میل کنند و یا به صرف میان‌وعده بپردازند؟

توجه داشته باشید که موضوع نه در چارچوب اخلاق و مذهب و خوش آمدن آدم‌ها، بلکه لزوما در چارچوب افزایش بهره‌وری و افزایش رضایت شغلی ناشی از پیشرفت قابل بررسی می‌باشد.

۱۷ دیدگاه

  1. آقای آواژ من موضوع رو تو همین تفکیک مسائل شخصی و کار می بینم. برای همه ما جا افتاده که محیط کار یه جایی جدای از ماست و وقتی وارد محیط کار میشیم انتظاراتمون با محل زندگیمون فرق می کنه. وقتی صحبت از شرکتهای خارجی و معروف میشه این موضوع هم پشت سرش میاد که آدمها اونجا زندگی می کنند و نه کار. اصولا ما نمی تونیم با چنین دیدگاهی به کار نگاه کنیم. من با حالتی که وقتی خسته هستی قهوه ای بخوری و گپ بزنی خیلی بیشتر موافقم.
    البته این موضوع برای نقش های مختلف متفاوت است.

  2. @امیر مهرانی: مسلم است که اگر کسی خسته شد باید قهوه نوش جان کند. اما آیا این فرد حق دارد با کسی که کار دارد گپ بزند؟
    در مورد تلفن همراه چطور ؟ به نظر شما باید اجازه داد که بارها در طول روز زنگ بزند؟

  3. با تفکیک مسائل شخصی با مسائل کاری بسیار موافقم. اما نکته ای که وجود داره اینه که شغل برنامه نویسی و دیگر شغل هایی که به اصطلاح Knowledge Worker هستند تمرکز مهم است اما به علت فکری بودن شغل افراد نیاز به استراحت های دوره ای در طول روز دارند که اگر همراه با گپ زدن با دیگران یا نوشیدن قهوه یا میل کردن میان وعده باشد نتیجه بهتری هم دارد. من خودم به عنوان یک برنامه نویس از زنگ خوردن تلفن همراهم در زمان برنامه نویسی متنفرم و اکثراً در این زمان جواب تلفنم را به هیچ وجه نمیدهم.
    داشتن سرگرمی در زمان های غیر کاری، مثل همین میز پینگ پنگ یا گوش دادن به موسیقی می تواند به افزایش بهره وری کمک کند. البته این فقط نظر من است که بعداً مفصل به صورت یک پست اختصاصی در موردش خواهم نوشت.

  4. حالت ایده‌آل من به عنوان یک برنامه‌نویس این است که آزادی استفاده از نیم یا یک ساعت از وقتم را برای امور شخصی داشته باشم. برایم اهمیت چندانی ندارد که جز ساعت کارم هم حساب بشود یا نه. در کنار این نیم یا یک ساعت جای خاصی مثل اتاق یا کافه تریا وجود داشته باشد که بتوانم بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران تلفن شخصی بزنم، با دیگر دوستان خسته‌ام چای بخورم، بلند بلند بخندم، به اوضاع مملکت فحش بدهم، سیگار بکشم و… (البته منظورم از سیگار کشیدن بیان وسعت آزادی و راحتی مورد نظرم بود.)

  5. سلام
    نظر من به عنوان یک برنامه نویس و یا شاغل در یک شرکت نرم افزاری و وب این است که زمانی برای استراحت و پرداختن به هر امری از گودر گرفته تا تلفن و … وجود داشته باشه و در بقیه ساعات این کار مقدور نباشه. ولی به هر حال این مافوقم است که باید نتیجه کارم رو ببینه و نظر بده. در شرکت های خارجی پروژه که تعریف شد دیگه تموم شد در وقت و زمان مقرر و با شرایط معین پروژه تحویل گرفته میشه حالا برنامه نویسان اون پروژه چی کار کردن ٬ کجا کار کردن ٬ به خودشون مربوطه. به طبع اگر وقت گذرانی کرده باشند نرم افزار و پروژه با شرایط تعیین شده آماده نخواهد شد.
    به نظرم ما هم باید به این شکل عمل کنیم البته کمی محدود تر و آرام تر. یعنی نمی شود به یکباره شرکت رو به این شکل درآورد.

  6. راستی جایی برای تماس مستقیم پیدا نکردم.
    لطفا اگر مایل بودید به این تشکل متصل شوید:
    http://sirasad.wordpress.com/2010/11/17/isda-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%DB%8C-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87-%D9%86%D8%B1%D9%85/
    و یا در این قسمت تبادل نظر کنید:
    http://sourceforge.net/projects/isda/forums/forum/1286022/topic/3951601
    اگر هم موافق بودید برای حمایت٬ پستی هم به این موضوع اختصاص بدید ممنون

  7. مساله ای که گفتید همواره یک مساله شاخص در زمینه مدیریت منابع انسانی برای من بوده است.
    شخصا اعمال هرگونه محدودیت چه در زمینه تلفن همراه، استفاده از تلفن شرکت برای تماس های شخصی ، زمان استراحت و حتی نحوه و میزان استفاده از اینترنت مخالفم.
    همیشه احساس می کنم، اگر در این زمینه ها محدودیت فیزیکی قائل شویم، افراد را تشویق کرده ایم به اینکه این محدودیت ها را دور بزنند و حتی کسانی که قبلا خود مواردی را رعایت می کنند را تحریک کنیم به اینکه دور از چشم ما کار دیگر کنند، …. نتیجه اینکه این محدودیت ها عملا پس از مدت زمانی آن تاثیر مورد انتظار خود را از دست داده اند.
    فعلا و شاید با توجه به اینکه شرکتی کوچک را مدیریت می کنم(حداکثر نفرات ۲۰ بوده است)، به طور مشخص و واضح محدودیتی را اعمال نکرده ام و شیوه زیر را در پیش می گیرم:
    – تلاش می کنم ، دقت کنید تلاش می کنم، افراد خودشان مسؤول سنجش و تقویت بهره وری خود باشند، که اگر چنین باشد خودشان محدودیت های لازم را در مورد خودشان اعمال خواهند کرد.
    – یک کنترل و سرکشی منظم نسبت به امور افراد داشته باشم و با کسانی که به شکل کنترل نشده از وقت کار خود جهت موارد شخصی استفاده می کنند برخورد کنم. برای مثال در یک دوره زمانی متوجه بالا رفتن هزینه های تماس با موبایل یکی از خطوط شرکت شدم، مشاهده Log خطوط نشانم داد که یکی از بچه ها در طول ماه صدها بار به یک شماره موبایل مشخص تماس گرفته و مکالمه داشته است! قضیه عشق و عاشقی! طبیعتا با آن شخص برخورد کردم، یا در سرکشی ها به اتاق بچه ها، یکی از افراد تازه وارد، شاید از روی بدشانسیش، در زمان ورود من چند باری در وب سایت های غیرکاری بود، وی از این بابت تذکر گرفت. اما هنوز هم به این نتیجه نرسیدم که به خاطر وجود چنین افرادی ، یک محدودیت روی همه وضع کنم که همان نارضایتی از محیط کار را برایم به ارمغان بیاورد.
    اما از آن سو هم با این مساله مواجه هستم که با افزایش تعداد افراد شرکت و گوناگونی آنها و علی الخصوص جوان تر شدن متوسط سن افراد شرکت، فرهنگ سازی برای خودکنترلی و جلوگیری از سوء استفاده برخی افراد از فضای باز هر روز دشوارتر می شود.
    به هر حال فعلا رویه ای که در پیش گرفتم همان است که اشاره کردم مگر آنکه مجبور شوم و تغییراتی در آن بدهم.
    همین!

  8. @مجیدآواژ من با محدودیت به شکل قوانین موافق نیستم. با این موضوع هم موافق نیستم که چون شخصی کار دارد و ممکن است شخص دیگری برای او مزاحمت بوجود بیاورد قوانین محدود کننده بذاریم. به نظرم می‌توان در این زمینه یک دفترچه قوانین شرکتی داشت که تمام قوانین در آن توضیح داده شده باشد و افراد بدانند که حد و حدوددشان چقدر است و اگر قوانین را رعایت نکنند چه اتفاقی می‌افتد.

  9. @امیر مهرانی:
    من هم همانگونه که نوشته ام، با شما هم نظرم.
    اما واقعیتش تنها داشتن یک دفترچه را هم کافی نمی دانم، همه می دانیم که اینگونه مستندات حتی در سازمانهای بزرگ که تهیه و به روز آوری آنها یک متولی مشخص دارد، به مرور آن ارزش و اعتبار اولیه را از دست می دهد و کمتر کسی است که به آنها رجوع کند.
    معتقدم در این زمینه باید فرهنگ سازی کرد تا یک فرهنگ سازمانی درست و یک هویت جمعی سالم از تیم شرکت ساخت.
    اخیرا از دوستی خواسته ام دوره های آموزشی کارگاهی خاصی را برای رادمان برگزار کند در زمینه “ساخت یک تیم خوب”
    فکر می کنم تکرار اینگونه دوره ها، الگو سازی و فرهنگ سازی، نظام پاداش و تنبیه مبتی بر کارایی و اثربخشی افراد در کنار اقتدار و قاطعییت با کژی ها است که می تواند محتوی دفترچه ای مانند آنچه گفتید را در یک سازمان نهادینه کند.
    همین!

  10. درود
    رو نکته خوبی دست گذاشتی.
    یک مطلبی بود تو فورچون که ۱۰۰ تا شرکت برتر دنیا که مورد علاقه آدم‌ها برای کار کردن هستند را معرفی کرده بود. حتما ببینید. فاکتورهایی که در شرکت‌های موفق و بهره‌ور باعث رضایت آدم‌ها می‌شود جالب توجه است.
    اما این مشکل در شرکتی مثل توسن که شرکتی بزرگ است هم به نوعی دیگر وجود دارد.
    در توسن ما سالن ورزشی در محل شرکت ایجاد کردیم تا
    پرسنل هر وقت خواستند بتوانند از امکانات ورزشی (البته محدودیت استفاده در ماه دارد) استفاده کنند.
    در شرکت‌های دانش‌بنیان به دلیل نوع کار متاسفانه آدم‌ها خودشان را با گوگل و یوتیوب و توئیتر مقایسه می‌کنند و این اصلا به نظرم من منصفانه نیست.

  11. @علی واحد بله مسئله کتابچه قانون به تنهایی کار نمی‌کند اما فرهنگ سازی به نظرم از نقطه دفترچه می‌تواند شروع شود. به این دلیل که برای فرهنگ سازی باید یک منبع وجود داشته باشد. نمی‌توان همه قوانین را همینطوری در طول زمان بازگو کرد. در چارگون این تجربه بوده و تا حد زیادی جواب داده. از نوع لباس پوشیدن تا نحوه استفاده از موبایل و اینترنت در این کتابچه شرح داده شده و حتی بسیاری از بچه‌ها بر اساس همان قوانین مدون شده به هم تذکر هم می‌دهند. ضمن اینکه جلسات دوره‌ای با موضوع مشخص فرهنگ و ارزش‌های شرکت بصورت دوره‌ای باید برگزار شود. اصولا به این موضوع اعتقاد دارم که در شرکت‌های کوچک این اتفاق باید با حضور مدیر عامل و کارکنان بیافتد و در شرکت‌های بزرگ بین مدیر عامل و مدیران و مدیران و افراد تیم‌ها باید این جلسات برگزار شود. صحبت کردن و ارتباط انسانی داشتن و وجود قوانین مدون به نظرم راه حل مناسبی خواهد بود.

  12. به نظر من از دیگاه کارمندی ، ایجاد محدودیت زیاد هم باعث آزرده خاطر شدن و تنفر کارمندان می شود از طرف دیگر مدیران شرکتها هم حق دارند که کنترل کنند ، به نظر من بد نیست یک رابطه برد برد حاکم باشد ، مثلا بد نیست ، قوانینی را با توافق و اتفاق کارمندان و مدیران ایجاد شود . از همه مهمتر باید کارمند را نسبت به محیط کار خود ، مسول پذیر کرد ، یعنی برای موفقیت محل کارش نلاش کند ، باید احساس تعلق نسبت به محل کارش داشته باشد ،

  13. فکر می کنم شرایط ایجاد محدودیت ها و قوانین به سایز شرکت ها بسیار وابسته باشد. به عنوان مثال فکر نمی کنم بشود همان روشی را که در قبال استفاده از اینترنت برای کارکنان یک شرکت خصوصی کوچک(به قول آقای واحد زیر بیست نفر) به کار می‌بریم در شرکت‌های با سایز بزرگ تر نیز جواب بدهد. با توجه به تعداد پرسنل (زیر بیست نفر) روشی که در شرکت به کار بستیم به این شکل است که در ایین نامه انظباطی شرکت هشدارهای لازم را جهت استفاده‌های شخصی از اینترنت و منابع شرکت داده ایم و در مورد تلفن همراه نیز تذکراتی داده ایم تا پاسخگویی به تماس مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکند ولی در مورد استفاده از تلفن همراه محدودیتی قائل نشده‌ایم چون فکر می‌کنم جلوگیری از پاسخ‌گویی به تلفن همراه در زمان کار مشغله ذهنی زیادی برای پرسنل ایجاد می کند! از آنجاییکه خودم سالها برنامه نویسی کرده ام و هنوز هم می‌کنم می‌فهمم که برنامه نویسان چقدر به استراحت‌های بین کار نیاز دارند لذا در شرکت ما هیچ محدودیتی برای تعداد دفعات استراحت، صرف چای و قهوه یا قدم زدن بیرون شرکت وجود ندارد اما اینکه اگر کسی نیاز به استراحت دارد دیگران را هم دعوت به استراحت کند اصلا توجیهی ندارد. همچنین محدودیتی نیز برای مرخصی روزانه و مرخصی ساعتی برای برنامه نویسان در نظر نگرفته‌ایم. اما برای اینکه از این شرایط سوء استفاده نشود دو کار می‌کنیم یکی پیشگیری، به این شکل که در زمان استخدام با استفاده از پرسش‌هایی که با ضمیر ناخود ‌آگاه افراد سرو کار دارد سعی می‌کنیم کسانی را استخدام کنیم که قابلیت اعتماد و اطمینان و مسوولیت پذیری زیادی داشته باشند، و با وجود چنینی آزادی هایی از شرایط سوء استفاده نکنند و دوم اینکه با نظارت بر عملکرد و نتیجه قابل انتظار از فعالیت‌های پرسنل می‌توانیم تشخیص دهیم که بازدهی کافی در شرکت دارند یا نه. در نتیجه به کسانی که دارای بازدهی موردانتظار نیستند تذکرات لازم داده می‌شود در صورتیکه بازدهی خود را اصلاح نکنند عذر آنها را خوهیم خواست. اما فکر می‌کنم در شرکت‌هایی که تعداد پرسنل بیشتر باشد نظارت به این شکل بر افراد خیلی کار راحتی نباشد لذا فکر می کنم در شرکت های بزرگ تر بهتر است از روش محدود کردن امکانات و تعیین قوانین سخت گیرانه تر استفاده کرد. و در شرکت‌های کوچکی که به نیروی انسانی دارای جنبه کافی و متعهد دسترسی ندارند شاید محدود کردن این ازادی‌ها اثربخش باشد، به هر حال هر جامعه‌ای خودش مشخص می‌کند که باید چطور با وی برخورد شود. ضمن اینکه با عرض پوزش از همه دوستان اعتراف می‌کنم غالب ما ایرانی‌ها جنبه داشتن اینگونه آزادی‌ها را نداریم!

  14. شما که به قول معروف اوستای ما هستید ولی ما هم نظر خود را می‌گوییم…

    من معتقدم به جای کارمندان «روزمزد یا زمان‌مزد» باید کارمندان «کارمزد» داشته باشیم. نمی‌دانم چرا زیاد کسی را موافق این موضوع ندیدم. اما خودم همیشه در مقام کارمند، کارمزد بودم. برای مثال هروقت که خواستم اینگونه کار کنم در منزل کار کردم و راندمانم هم بسیار خوب بوده، در این مواقع هروقت برای کاری به شرکت همکاران و کارفرمایانم می‌روم (گاهی اوقات که مجبورم چند ساعتی حظوراً در آنجا کارها را انجام دهم) راندامنم به شدت پایین می‌آید. چند وقت پیش به یکی از بچه‌های یکی از همین شرکت‌ها دقت کردم؛ از صبح تا انتهای ساعت اداری آنجا بودم. هیچ کار مفیدی از این شخص ندیدم اما نمی‌توانستم بگویم که کاری نکرد! شاید این شخص به ازاء هر ساعت کارش نصف من هم حقوق نمی‌گیرد ولی من شک ندارم کاری را که من بدون عجله در یک ساعت انجام می‌دهم او در یک روز انجام خواهد داد؛ «نه بخاطر اینکه کارش را بلد نیست! اگر فرض کنیم کار برای هردوی ما در یک سطح باشد باز هم همینطور است». «علت چیز دیگریست»! من ترجیح می‌دهم اگر کسی با من کار می‌کند به جای اینکه یک روز کامل به اسم کار کردن هیچ کاری نکند، هروقت دوست دارد برود تفریح کند، مثلا استخر و … تا با انرژی بیشتر بعداً به ادامه کار بپردازد. فقط متعهد باشد که کار را در زمان مقرر انجام دهد و همیشه هم یک گپ برای این موارد ببیند.

    من شک ندارم که بهترین روش کار از نوع «پروژه‌ای»، «کارمزد» و از این قبیل است. ساعت فقط می‌تواند یک معیار اندازه گیری باشد برای حجم کار و نهایتاً محاسبه هزینه، همانطور که شما می‌روید یک کیلو سیب‌زمینی می‌خرید و میوه فروش نمی‌گوید برای این سیب‌زمینی ۲۰ نفر ساعت زحمت کشیده شده! شاید این سیب‌زمینی ۲۰۰ نفر ساعت کار برده باشد، شاید هم ۱ نفر ساعت! این دیگر زرنگی تولید کننده است (در این مثال مواد اولیه را نادیده بگیرید). فکر می‌کنم تولید نرم‌افزار باید به چنین سطحی برسد. شاید به همین خاطر است که کار ما را خدماتی می‌دانند نه تولیدی. البته منکر این نمی‌شوم که بعضی اوقات نیاز به کار ساعتی هم داریم.

    متاسفانه اکثر کسانی که در کشور ما دنبال کار هستند روحیه‌ کارمزدی و به قول معروف کنتراتی ندارند! و بعضی نیز به نحوی دنبال کش دادن کار یا راحت طلبی هستند. به همین دلیل است که برای یک کار کوچک اداری به طرز باورنکردی وقت صرف می‌شود! تصور کنید اگر به ازاء راه افتادن کار اداری هر فرد در اداره به کارمندان پول می‌دادند چه می‌شد. احتمالاً در خیابان التماسمان می‌کردند که بیایید ما کار اداری کنیم برایتان!

    باید روحیه تولید یا به عبارتی «کار تمام کنی» را پرورش داد. مضاف بر اینکه سیستم‌ها و متدهای خوبی برای ارزشیابی کارها در نظر گرفت.

    همه اینها را گفتم که بگویم در این صورت، دیگر نیازی به محدودیت و … نیست، در این صورت مطمئن باشید که برنامه‌نویس (و یا تولید‌کننده) بیشتر از هرکسی برای هدر ندادن وقت و تمرکزش، دقت خواهد کرد.

  15. البته مسأله‌ی محدودسازی اینترنت در شرکت‌های خارجی نیز کاملاً رایج است (من مطالب زیادی از آمریکایی‌ها دیدم که راه‌هایی برای دور زدن فیلترینگ شرکت‌ها پیشنهاد می‌کردند)، شرکت‌های معدودی (مثل گوگل) از این امکانات ویژه‌ای که در پست اشاره شده در اختیار کارکنانشان قرار می‌دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *