مدیریت عملکرد
| | | |

چرا به ابزارهای مدیریت و ارزیابی عملکرد کارکنان نیاز نداریم؟

همکاران من در یک مقاله علمی سعی کرده‌اند که بگویند استفاده از ابزار کنترل و یا مدیریت عملکرد کارکنان چیز خوبی است. اگر شما فکر می‌کنید که آن‌ها درست می‌گویند آن را این‌جا بخوانید ولی البته وقتی من جمله اول را خواندم که “امروزه همه سازمان‌های دولتی و خصوصی، برای توسعه و پایداری به نوعی سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان نیاز دارند که در قالب آن بتوانند منابع انسانی خود را مورد سنجش قرار دهند” می‌توانم به جرات بگویم که از خواندن مقاله تا حد زیادی منصرف شدم و تصمیم گرفتم که نه بر پایه و اساس علم! که کیلویی چند است؟ که بر اساس این‌که این روزها همه از جمله این مدیریت دانا و معزز و توانمند!!! همه چیز را می‌دانند، بله تصمیم گرفتم که مقاله‌ای بنویسم که چرا در کشور ما هیچ سازمانی به خصوص از نوع دولتی آن به سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان نیازی ندارد.
۱. اصولن ما همواره به ارزیابی چیزی می‌پردازیم که وجود داشته باشد. ما الآن با دو واژه روبرو هستیم که می‌توانیم در مورد آن‌ها به یک چالش فلسفی بپردازیم. اول خود واژه “کارکنان” به معنی افرادی است که کاری را انجام می‌دهند. مگر ما در سازمان‌هایمان چند نفر از این افراد داریم؟ دو نفر و نصفی آدم کارکن که ابزار کنترل و مدیریت نمی‌خواهد. این‌ها چه ابزار مدیریت باشد و چه نباشد کارکن هستند و اتفاقن هر کسی بیش‌تر کارکند بیش‌تر کارها را به او می‌سپارند و در مقابل هرچی تنبل‌تر و از زیرکار در رو تر، کار کم‌تری به او ارجاع می‌شود. در بین آقایان روش تجربه و اثبات شده‌ای وجود دارد که اگر همسر محترمه بخواهد او را مجبور به انجام کارهای خانه کند با شکستن چند ظرف چینی از جهیزیه ارزشمند خانم که مامانش اینا خریده بودند و خراب‌کردن جاروبرقی و ریختن ماست در قیمه، اثبات می‌کنند که این‌کاره نیستند و بازهم طفلی همسرجان هستند که بار سرو سامان داشتن خانه را به دوش می‌کشند. از همین روش اثبات شده در سازمان‌ها استفاده می‌شود که خیلی هم نتیجه می‌دهد! بنابراین چون کارکنی به آن شکل وجود ندارد، پس البته عملکردی هم وجود ندارد و در نتیجه ارزیابی چیزی که وجود ندارد بی‌معنی است و ما همان ملتی هستیم که کار بی‌معنی انجام نمی‌دهیم حتی اگر آن‌کار بی‌معنی، معنی داشته باشد!
۲. سازمانی را می‌شناسم که سال‌ها پیش وظایف زیادی به آن محول شده بود و حدود هزار نفر پرسنل داشت. به مرور زمان دو سوم وظایف آن به سازمان‌های دیگر محول شد و البته همان هزار نفر پرسنل هم هنوز دارد. اگر الآن فکر می‌کنید که کار آن هزار نفر به یک سوم کاهش یافته سخت در اشتباه هستید. چرا که این سازمان وزین (در این جا به معنی چاق!!) برای انجام کارهایش پیمانکار دارد و برای نظارت بر کار پیمانکار، مشاور و ناظر! و در واقع اگر صفر را تقسیم بر و یا ضرب در هر عددی کنیم همان صفر است و با توجه به این موضوع کار کارمندان این سازمان وزین!! تا به حال کوچک‌ترین کاهشی نداشته است. البته حقوق‌های چرب و انواع پاداش و وام و سبد و کت و شلوار و … همه در جای خودش باقی است. شاید تا این‌جا به این نتیجه رسیده‌اید که این سازمان نمی‌تواند خریدار ابزار کنترل عملکرد مانند بهتایم محسوب شود، چرا که ارزیابی هیچ! نیازی به هیچ ابزاری ندارد! بار دیگر مجبورم اشتباه عمیق شما را متذکر شوم. چرا که درست است که این سازمان هیچ نیازی به پیمان‌کار نرم‌افزار ندارد! اما به پول پیمان‌کار نیاز دارد! (بیش‌تر نپرسید) و در آن سیستم‌هایی خریداری می‌شود که هیچ کاربردی ندارد. به خوبی به یاد می‌آورم که سازمانی برای نگهداری اطلاعات مناطق تحت پوشش خود که در جمع مشتمل بر هفت رکورد (خط) اطلاعات بود، قراردادی بسته بود و سامانه‌ای سفارش داده بود و …جهت تنویر افکار عمومی عرض کنم که این کار از جمله همان کارهای بی‌معنی بود که چندان هم بی‌معنی نبود!
۳. سازمانی خصولتی را می‌شناسم که در مدت ۷ سال تعداد پرسنل خود را از ۱۳۰۰ نفر به ۵۰۰۰ نفر افزایش داده است. نکته قابل توجه این‌جاست که بازهم همه کارهای این سازمان توسط پیمانکار انجام می‌شود. خوبی این سازمان عزیز این است که این عزیزان دل هر یک به یکی در آن بالاها وصل هستند و با سفارش عمه‌جان به حاج آقا مشغول به کار شده‌اند و حتی مدیر جرأت ندارد که به منشی‌اش که توسط حاج‌آقا فلانی معرفی شده، بگوید بالای چشمت ابروست! اگر روزی نتوانستید معنی اصطلاح “ملوک‌الطوایفی” را در لغت‌نامه‌ دهخدا و سایر لغت‌نامه‌ها پیدا کنید، حتما بگویید تا باهم سری به این سازمان نفیس و وزین بزنیم. افراد مختلف که به افراد مختلف وصل هستند با تشکیل باندهای مختلف و ایجاد سازمان‌های غیر رسمی به دنبال تثبیت موقعیت خود می‌باشند و هر حرکتی در سازمان هیچ معنی ندارد، مگر این‌که بخواهد منافع گروهی را تامین و یا به منافع گروه رقیب ضربه وارد کند. بله! داشتیم در مورد نظام مدیریت عملکرد صحبت می‌کردیم!!
۴. این روزها هر روز شاهد بهبود عملکرد مدیریت سازمان‌ها بدون نیاز به کارکنان و یا با استفاده از تعداد کمی از کارکنان  (البته نه به معنی کارکنان) هستیم و وقتی که مدیریت آن‌هم بدون هر ابزار مکانیزه این چنین نظام یافته و بهره‌ور کار می‌کند چه نیازی به ابزار بهبود مدیریت! به طور اصولی این کارها طوری باعث قوام کشور شده که کم‌تر سیستمی می‌تواند آن را اندازه‌گیری و مدیریت نماید.
مثلن همین استاد خاوری خودمان را در نظر بگیرید. بنده خدا بدون این‌که تعداد زیادی از کارکنان بانک ملی را درگیر کند، مقادیر بسیار زیادی پول را اختلاس و بعد‌هم جابجا کرد و به کانادا منتقل کرد. یا توی همین پرونده فساد پتروشیمی که به تازگی رو شده است، مرجان ‌جان عزیز شاید با همکاری محدود چند نفر تحریم‌ها را دور زد. دور زدن تحریم به این بزرگی می‌دانید چقدر کار دارد؟ کاری کرده‌اند کارستان که حالا باید ده‌ها کارشناس و قاضی و بازپرس و دادستان به ارزیابی عمل‌کرد آن‌ها بپردازند. بهساد که هیچ، این کار در حد و اندازه مایکروسافت و اوراکل هم نیست تا با تحلیل‌داده‌ها و دیتاماینینگ و هوش مصنوعی به ارزیابی کاری بپردازند که با هوش طبیعی این عزیزان دل صورت گرفته است.
امیدوارم که شما هم متقاعد شده باشید که در این مملکت هیچ نیازی به ابزارهای بهبود عملکرد مدیریت و کارکنان نداریم. پول نفت را داریم و باهم می‌خوریم و حالش را می‌بریم!
والا!!! با این نوناشون…

۲ دیدگاه

  1. «پول نفت را داریم و باهم می‌خوریم و حالش را می‌بریم!»
    نمیدونم مخاطبان این بلاگ چقدر تغییر کرده اند ولی فکر میکنم برای شما و ما مخاطبان همیشگی این جا این جمله درست تر باشه:
    «پول نفت را دارند میخورند و حالش را میبرند و مقدار کمی هم به ما میدهند بلاخره. حالش را ببریم!»
    :facepalm
    عالی بود. موفق باشید همیشه

پاسخ دادن به مجيد آواژ لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *