|

بازهم اخلاق

دیشب تا خیلی دیر از ابتدای روزنوشت‌های بهساد را می‌خواندم. چقدر آن خاطره نویسی هفتگی تغییر کرده و راه خود را از نوشتن اتفاق‌های روزمره بهساد و تا حدی غر زدن کشانده به حوزه فکر درباره چیستی کسب و کار و بایدها و نبایدهای آن. اما به قول سهراب سپهری عزیز، «من چه دیر فهمیدم که انسان یعنی عجالتن!»

این روزها که من بیش‌تر از حوزه اخلاق می‌نویسم، به آن دلیل است که بیش‌تر در مورد آن فکر می‌کنم و اعتراف می‌کنم که این نوشته‌ها به منزله آن نیست که من یک فرد با زی اخلاقی هستم. این نوشته‌ها ثابت نمی‌کند که نگارنده هیچ خطای اخلاقی نداشته و ندارد. از طرف دیگر فردی می‌تواند داعیه دار تسلط بر موضوعی باشد که حداقل ۱۰۰۰۰ ساعت (یعنی ۱۰ سال) بر آن موضوع کار و مطالعه مستمر داشته باشد. بنابراین به سادگی اثبات می‌شود که این حقیر حق ندارد و البته نمی‌تواند ادعایی بر مبانی نظری آن نیز داشته باشد.

این نوشته‌ها، فکرهای روزمره یک نفر بسیار معمولی و عادی است که گه‌گاه و یا به دفعات دچار ضعف‌های اخلاقی و مدیریت بر خود نیز می‌شود.

با همه این حرف‌ها باور دارم که زندگی چیزی  فراتر از بازی‌های روزانه‌ای است که ما برای کسب درآمد انجام می‌دهیم؛ قرار نیست که من در ۴ سالگی با ماشین اسباب بازی مشغول باشم و در ۴۰ سالگی  ماشین واقعی اسباب بازیم باشد. فهمیده‌ام که ما برای انجام کارهایی به دنیا آمده‌ایم. آدم‌هایی که در تاریخ مانده‌اند به دلیل کاری است که انجام داده‌اند و نه به خاطر مالی که اندوخته‌اند. ما ناگزیر از حرکت برای انجام کاری هستیم و در این راه باید ابتدا خود را تغییر دهیم.

۴ دیدگاه

  1. سلام
    از مطالعه نوشته هاتون لذت میبرم

    اگر روزگاری به جایگاه بهساد برسم مطمئن باشید این جمله به بهترین شکل ممکن نوشته و قاب خواهم کرد

    «آدم‌هایی که در تاریخ مانده‌اند به دلیل کاری است که انجام داده‌اند و نه به خاطر مالی که اندوخته‌اند.»

    فقط میتونم بگم بسیار عالی
    من دست به قلمم خوب نیست و جمله ای بهتر از این به ذهنم نرسید
    پاینده باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *