| |

آیلان …

با خود عهد کرده بودم که اولین فرصتی که دست داد، بنویسم. قصد داشتم از تجربیات مدیریتی بنویسم که مدتی است که جای آن در روزنوشت‌های بهساد کم رنگ است. اما از دیشب که عکس‌های کودک کرد سوری را دیده‌ام، در بهت و حیرت به سر می‌برم.

11933479_10155953152255403_6831490713550638266_n

ما دانشمند علم مدیریت کم نداریم. در جهان امروز تئوری‌های بسیار کاربردی برای توسعه و بهبود سازمان‌ها و البته زندگی و رفاه بشری مدون شده که بسیار هم کاربردی هستند.

خواستم بگویم که اخلاق و انسانیت را فراموش کرده‌ایم، دیدم که در زمینه نظریه‌های اخلاقی نیز در جهان شرق و غرب حداقل مطالعات خوبی صورت گرفته است که به یقین بخشی از آن کاربردی است. البته در مقام ادعا که فریاد اخلاق مداری صدای رسایی دارد.

پس مشکل کجاست؟

به آیلان نگاه میکنم و هزاران و میلیون‌ها آیلان را در طول تاریخ می‌بینم که به دست مغول‌ها، نازی‌ها، بعثی‌ها و … در رویای کودکی خود فرو خفته‌اند و دیگر سر برنیاوردند تا سرنوشت آیلان‌های دیگر را ببینند.

همواره عده‌ای هستند که برای به دست آوردن قدرت و ثروت حاضر هستند دیگران را فدا کنند. گاه موضوع داعش و تروریست‌ها در سوریه است و گاه زیاده خواهی‌های صدام و گاه ابراز قدرت هیتلر و موسولینی در اروپا و …

من فکر می‌کنم که دلیل آشکاریِ جنایات صدام و داعش و … فقط به این دلیل است که آن‌ها قدرت بیش‌تری دارند و ظاهری خشن به جنایات خود می‌دهند و برای این است که در رسانه‌ها و تاریخ نمود بیش‌تری پیدا می‌کنند. در واقع صدام‌ها و داعش‌های هر چند کوچک‌تر و بی نشان در این طرف و آن طرف پرسه می‌زنند. اجازه دهید چند نمونه بیاورم:

  • مدیر یا کارمندی که در مسند یک جایگاه مدیریتی و یا تصمیم‌گیری می‌نشیند و پیش از هر چیز به منافع نامشروع خود فکر می‌کند. نتیجه دزدی‌های او کسر بودجه نظام بهداشت و درمان و صدها بیمارستان است. کودک‌های زیادی در اثر کمبود امکانات بیمارستانی می‌میرند. آن‌ها همه آیلان هستند. به همان معصومیت و به همان زیبایی.
  • پیمانکار و یا شرکت خصوصی که قرار است یک جاده را بسازد و به دلیل بی‌مسئولیتی و سوء استفاده‌های او بخشی از جاده ساخته نمی‌شود و یا دیر و بد ساخته می‌شود و در ده‌ها تصادف رانندگی، آیلان‌های زیبا و دوست داشتنی جان به جان آفرین تسلیم می‌کننند.
  • ناظری که به خاطر مشتی ریال آن جاده را تایید می‌کند!
  • مدیری که می‌داند صلاحیت اداره مجموعه واگذار شده به او را ندارد و فقط در اندیشه مزایای مدیریتی، قبول مسئولیت می‌کند و در اثر ندانم کاری‌های او ضربه‌های سترگی به زیرساخت‌ها وارد می‌آید و سرطان‌ها و ده‌ها بیماری سخت بهبود دیگر را برای سالیان متمادی به جامعه تحمیل می‌کند.

اگر بخواهیم کمی عمیق‌تر بنگریم، مرگ را نباید در صورت ظاهری آن تعریف کنیم و باید مفهوم مرگ را به مرگ آرزوها، مرگ امید، از بین رفتن شادی، گسترش فقر، کودکان کار، زنان خیابانی و به طور کلی نابودی سرمایه‌های اجتماعی در سطح جامعه که البته همه آن‌ها نتیجه‌ای با تاخیر در مرگ نا به حق بسیاری از کودکان و حتی بزرگ‌سالان دارند گسترش دهیم.

این چنین است که می‌بینیم، خود ما نیز گاه با پیوستن به فرآیند فساد اقتصادی و اداری به هر شکل و یا سوءمدیریت و … سرباز اردوگاه داعش بوده‌ایم و باعث مرگ آیلان‌های پنهان زیادی شده‌ایم. این فرآیند به طور خاص با فراموشی انسان از خویشتن خویش و با هزاران دلیل و توجیه صورت می‌گیرد. بنابراین جا دارد که هر وقت می‌خواهیم رشوه بدهیم، دروغ بگوییم، حقوق افراد را ضایع کنیم و کاری انجام دهیم که بدون توجیهات رایج در غیر اخلاقی بودن آن شک نداریم، نیم نگاهی به خود داشته باشیم و ببینیم که با این کارها سهم ما در مرگ کودکان جهان، در مرگ بشریت چقدر خواهد بود؟

CN7TnKZWwAI6LIi

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *