در راستای همان نوشته قبلی نظرهای مختلفی را مشاهده کردم ، چه آن دوستی که نوشته بودند و به درستی نوشته بودند و چه دیگرانی که گفتند و به درستی گفتند.

با برخی از دوستان در مورد امنیت شغلی صحبت می کردیم ، دوست ما معتقد بود که شرکت های خصوصی نسبت به ادارات و شرکت های دولتی از پایداری کمتری برخوردار هستند. من به طور کلی با این گزاره مخالف هستم. به نظر من شاید بخش دولتی در ظاهر وجودی دارای ثبات باشد ، اما مخالفت با گزاره یا شده دلایل زیادی وجود دارد :

  1. بسیاری از سازمان ها و شرکت های دولتی در سیاست های مدیریتی ، دچار تغییرات زیادی می باشند. به این صورت که معمولا با تغییرات سطوح بالای مدیریتی شرکت ؛ رویه های مدیریتی دچار دگرگونی های زیادی می شود ( به قول ظریفی ، گونی بعضی ها را پشت در می گذارند و گونی برخی دیگر را درون شرکت می آورند) . فقدان برنامه ریزی استراتژیک و پایبندی به آن و عدم تسری آن به لایه های اجرایی ، سازمانها را از برنامه محوری به سمت مدیر محوری سوق می دهد و طبیعی است که ارتباط با کارشناسان نه بر اساس گسترش برنامه ای و فرآیندی که بر مبنای چارت سازمانی منجمدی شکل می گیرد که گاه ریشه در قوانین ۴۰ تا ۵۰ سال گذشته داشته است. بنابراین پیامد این تغییرات ، دگردیسی هویتی رده های کارشناسی و بی خاصیت شدن لایه های مدیران لایه میانی سازمان می باشد.

    از طرف دیگر با نگاهی به شرکت های خصوصی این واقعیت مشخص می شود که در بخش عمده ای از این شرکت ها (در صورت زنده ماندن ) ثبات مدیریتی بالایی وجود دارد و این ثبات مدیریت باعث می شود که رده های کارشناسی بتوانند با خیال راحت به توسعه توانایی خود و شرکت مشغول باشند.

  2. آدام اسمیت اعتقاد داشت که دولت بازرگان خوبی نیست . به اذعان بسیاری از آگاهان نیز، شرکت های دولتی زیادی وجود دارند که با حذف سیاست های حمایتی دولت کاملا زیان ده محسوب می شوند. من معتقدم که حیات برخی از این شرکت ها، عملا مجازی محسوب می شود. خوشبختانه مسئولان رده بالای کشوری نیز با تاکید بر اجرای اصل ۴۴ ، قصد دارند تا با واگذاری شرکت های دولتی به بخش خصوصی ، فرایند تجدید حیات اقتصاد کشور را تسریع کنند. با در نظر گرفتن این نکته که بخشی از ناکارآمدی شرکت ها ، مربوط به ازدحام بیش از حد کارمندان ( و نه منابع انسانی ) می باشد و به یقین پس از خصوصی سازی ، این عامل ناکارآمدی حذف خواهد شد، آیا تضمینی برای امنیت شغلی ( حتی با همان مفهوم کلیشه ای ) وجود دارد ؟
  3. پایداری هر سازمان ، در گرو پایداری منابع انسانی آن می باشد. هویت هر سازمان ، ویژگیهای منابع انسانی آن شرکت می باشد. پایداری منابع انسانی نیز در گرو رشد و توسعه هر چه بیشتر آن است و جمود و سکون در دنیای رو به رشد امروز چیزی نیست جز پسرفت شدید. حال چگونه می توان پنداشت که سازمانی که مجموع کار مفید آن در خوشبینانه ترین حالت ۱ ساعت در روز می باشد و فرایندهای یادگیری در کند ترین حالت خود قراردارند. سازمانی پایدار محسوب شود.

     

یک موضوع جالب دیگر اینکه چند وقت پیش دوستی برای همکاری با بهساد اعلام آمادگی کرد. در اولین صحبت ها می دانستم که ایشان کارشناس یکی از شرکت های بزرگ منطقه است و دوست ما هم تمایل همکاری پاره وقت داشت و ما هم تمایل به جذب تمام وقت. همین بحث ها پیش آمد و به اوگفتم که امنیت شغلی یعنی توسعه توانمندی ها و نه برگ استخدام رسمی. …

به هر حال به نتیجه نرسیدیم و دیروز شنیدم که چند وقتی است که در اختیار کارگزینی شرکت مربوطه قرار دارد. یعنی دو ماه است که از ساعت ۷ تا ساعت ۱۶:۰۰ بیکار فقط روی یک صندلی می نشیند. عمیق در مورد عبارت دو کلمه ای “امنیت شغلی ” فکر کردم…بغض کردم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *