نوشته‌هایی که حذف شد!

خب کلی نوشتم و نمیگویم “پاک کردم”، “حذف کردم،” نوشتههایم پاک بود. ولی آنقدر پاک که آنها یارای ماندن در این جامعه کثیف را نداشتند. موضوعی که میخواستم بنویسم، از لحظات تلخ مصاحبه در بهساد بود که از آن صرف نظر کردم.

۶ دیدگاه

  1. سلام ، دنیال یک موضوعی می گشتم که به این وب لاگ رسیدم . آدم از خوندن پست های وب لاگ احساس بدی بهش دست میده . به نظرم رسید که این وب لاگ باید مربوط به یک شرکت کامپیوتری یا یک همچین چیزی باشه ، خدا به داد کارمندای اون شرکت کند با این جوی که من از این وب لاگ حس می کنم ، باید کار کردن توی یک همچین اداری یا شرکتی خیلی عذاب آور و طاقت فرسا باشه .
    یک چیز جالب هم توی این وب لاگ دیدم که به مصداق ضرب المثل معروف خودم گویم ، خودم خندم ، عجب مرد هنرمندم … اشاره داره .

    1. از آی پی شما که ۷۸.۳۸.۱۹۰.۱۳۴ می باشد، مشخص است که با شرکت بهساد آشنایی قبلی دارید. ای کاش آن قدر صداقت و شهامت داشتید که هم خود را معرفی می کردید و هم سوابق آشنایی قبلی خود را.
      حداقل مسئولیت پذیری یک نفر این است که مسئولیت نوشته ها و گفته های خود را بپذیرد، و گرنه کاری ندارد که آدم هر چه دلش خواست بگوید و مسئولیتش هم نپذیرد.
      بابت حس بدی که به شما دست داده متاسفیم! به هر حال ما دوست نداریم که شما حس بدی پیدا کنید، برای همین هیچ دعوت نامه ای برای شما جهت خواندن این وبلاگ و کار در شرکت بهساد ارسال نمی شود. اگر هم ما دعوت نامه فرستادیم شما صاحب اختیار هستید که قبول نکنید.
      اگر خواندن این وبلاگ مطابق میل شما نیست، می توانید آن را نخوانید.
      املا و انشای خود را تقویت کنید، حُکمَن خاصیت دارد. ضرب المثل مردم را هم خراب نکنید! دچار لعن و نفرین تاریخی می شوید.

      با احترام

  2. به نظر بنده این کامنت جناب غریبه را پاک کنید بهتر است! اینترنت بستری است که هر چیزی را در آن ثبت کنید بر خلاف دیگر رسانه ها برای همیشه و برای همه می ماند. بر کاربران فهیم این محیط لازم است که با درایت و حسن نیت و هوشمندی اقدام به انتشار نظرات یا مطالب هرز ننمایند تا اولا هر کس به خودش اجازه ندهد با هویت ناشناس هر نوع اراجیفی که ارزش خواندن و تامل ندارد را بیان نماید ثانیا این محیط همچنان ارزشمند و عاری از هرزیات باقی بماند. البته که آزادی رکن اصلی اینترنت می باشد اما تا زمانی که در خدمت رشد و تعالی باشد نه …

    1. صابر عزیز
      آنچه که ما به آن سفارش شده ایم، تحمل و مدارا است در کنار اعتقاد به آزادی بیان. جناب غریبه نمی داند با نوشتن این جملات چه لطفی به من کرده است تا تمرین مدارا و تحمل حرف مخالف را انجام دهم.
      من فکر می کنم که خوانندگان و دوستانی فهیم مانند جنابعالی به خوبی سره را از ناسره تشخیص می دهند و اینکه افرادی مثل غریبه هم یاد بگیرند که باید تحمل عقاید و ارای مخالف خود را داشته باشند خوب است.

  3. لحن انتقاد غریبه تند و همراه با غرض ورزیه ولی میشه این انتقاد رو منصفانه تر کرد و گفت، مجید آواژ نقاط تیره و تار را به سرعت شناسایی میکنه و از تیره و تار بودن جامعه و یا خودش اندوهیگین میشه، اگه پست های با انرژی مثبت و خوش بینی توی وبلاگ بیشتر بشه مطمئنا من ِخواننده احساس بهتری خواهم داشت. شاید حد تیرگی خیلی زیاد شده باشه ولی ما برای زنده بودن ، پیشرفت و مفید بودن به انرژی مثبت و خوش بینی نیاز داریم. به هرحال من از تجارب و گفته های شما در این وبلاگ بهره کافی رو می برم.

    1. ایمان عزیز
      چقدر ممنون و سپاسگزار هستم از انتقاد درست و سازنده‌ای که نسبت به این کم‌ترین داشته‌اید. انتقاد شما درست است و قبل از شما هم چند نفر از دوستان و البته اعضای هیات مدیره بهساد هم آن را مطرح کرده بودند. اگر مطالب جدیدتر روزنوشتها را مطالعه فرموده باشید متوجه هستید که لحن نوشته ها از آن فضای سیاه و غرآلود کم کم فاصله گرفته است. از محبتی که به هر صورت به من روا داشته اید بازهم ممنونم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *