در دی ماه سال ۸۳ ، دوستی به جمع بهسادیها آمد که شاید عملکرد ، تعهد و اخلاق او برای دیگران قابل پیش بینی نبود.دوست جدید ما هر روز در یک ساعت مشخص به شرکت می آمد ، طوری که می شد با آمدنش ساعت را تنظیم کرد. اگر می شد ، یک لیوان آب…

چند وقت پیش بود که باران بسیار تندی بارید ، بسیار بسیارسیل آسا ، با آقای مهندس منتظران تصمیم گرفتیم که برویم در زیر باران قدم بزنیم ، خیلی چسبید ، وقتی برگشتیم ، حسابی خیس شده بودیم و پشیمان که چرا برای بیرون رفتنمان شرط بندی نکرده بودیم ، به بهانه ای دیگر خانم…

ماه گذشته زیاد به پروژه هپکو می رفتم ، یک روز با همکاران پروژه رفتیم در محوطه و چند تا عکس گرفتیم دکتر ، مثل همیشه در حال فکر از راست به چپ ، دکتر مختاری ، آقای بیات ، من (مجید آواژ ) و آقای نیک مهر از روی عکس قبل مشخص است که…

باورم نمی شود که قریب به یک ماه است که در این جا چیزی ننوشته ام ، شاید برخی فکر کنند که وبلاگ بهساد هم تعطیل شد. اما واقعیت این است که خودم هم از این به روز نشدن بسیار ناراحت هستم.پروژه سیستم مدیریت و نظارت بر پروژه های استان از سرعت خوبی برخوردار شده…