پاسخ به دو نقد

دو نقد خوب درباره نوشته‌های من درباره مشاوره مدیریت نوشته‌ شده است (۱ و ۲) که جدای اندکی بی‌انصافی در آن‌ها (به خصوص نوشته آقای یراقی) به نظر من به نحوی تایید کننده نظرهای من درباره (بخش قابل توجهی) از مشاوران ایرانی هستند. هر دو منتقد، مشکل‌دار بودن این حوزه از خدمات را تایید کرده و البته دلایلی برای آن ذکر کرده‌اند که جای بحث دارد. اما پیش از نقد ماهوی مطالب اینجانب، مواردی بر روششناسی اینجانب و لحن نوشته من مطرح شده که هر چند نقد بر نقد نوشتن چندان جالب نیست، اما برای روشنتر شدن موضوع لاجرم خود را محق بر توضیح آن میدانم.

  • هر دو منتقد مطرح کردهاند که من در زمینه مشاوره تجربیات اندکی دارم و به دلیل این تجربیات اندک لابد حق اظهار نظر را درباره این حوزه ندارم:

    گرچه من در نوشته قبل به عنوان یک مشتری خدمات مشاوره نظرهای خود را بیان کردم که همین دلیل نیز کفایت میکند. اما اگر حمل بر بازاریابی و تعریف خود نشود (که واقعا هم نیست) باید بگویم که من خود یک مهندس صنایع هستم که هفده سال پیش از دانشگاه صنعتی اصفهان فارغالتحصیل شدهام، درس دینامیک سیستمها را گذراندهام و به آن آشنایی نسبی دارم و دوره‌‌‌های مختلف مدیریت کسب و کار و استراتژی را نزد اساتید بزرگی همچون جناب آقای دکتر مشایخی و جناب آقای دکتر آراستی (که از ارادتمندان هر دو هستم) و پس از آن پروفسور Jolly، مرحوم پروفسور Jessen، پروفسور Bernasconi و … گذراندهام و اگر سوابق ارائه مشاوره من در حوزه‌‌های فناوری اطلاعات و برنامهریزی استراتژیک و مدیریت فرآیندها از دوستان منتقد بیشتر نباشد، به یقین کمتر نخواهد بود و به خصوص در حوزه معماری سازمانی (که نقد جدی بر آن دارم و در مطلبی جدا خواهم نوشت) و مدلهایی مانند BSC میتوانم بحثهای جدی با دوستان منتقد داشته باشم. در بادی امر شاید این تلقی ایجاد شود که من به نوعی بازاریابی رندانه برای فعالیتهای مشاورهای خود و بهساد دست زدهام، چنانکه گفتند و شنیدیم. اما واقعیت این است که از آنجا که معماری سازمانی و طرحهای جامع IT را برای سازمانهای ایران مفید نمیدانم (حداقل در حد هزینه آنها) تا زمانی که تحولی جدی در حوزه مدیریت سازمانها و اقتصاد دانشبنیان رخ ندهد و بهساد نیز در آن هنگام به ساز و کار مناسب آن تجهیز نشود، هیچ پروژه معماری سازمانی را انجام نخواهم داد و همچنین از آنجا که تاثیر عوامل بیرونی بر طرحهای استراتژیک را به مراتب و در حد بالا بیش از عوامل درونی میدانم انجام پروژههای برنامهریزی استراتژیک را کمفایده میدانم و به آن مشغول نخواهم شد. بماند که در سایر زمینهها از جمله مدیریت پروژه که با وجود تحصیل و مطالعه و کار، هنوز خود را در آن صاحبنظر و مشاور نمیدانم و چندیپیش که پروژهای در این زمینه به بهساد ارجاع شد، آن را نپذیرفتیم و بعید میدانم نوشتههای چندانی نیز در مورد آن نوشته باشم.

  • به لحن نوشته من ایراد گرفته شده و آن را دون شأن و عصبی و … نامیدهاند.

    اعتقاد دارم که گاه باید با صدای بلند فریاد زد که پادشاه لخت است. از نظر من گاه باید تلخی مشکلات را صادقانه بیان کرد. نقل است که از شهید چمران پرسیدهاند که برای انجام کار تخصص مهمتر است و یا تعهد و ایشان پاسخ دادهاند که “البته تعهد مهمتر است، ولی کسی که تخصص انجام کاری را ندارد و آن را میپذیرد، تعهد هم ندارد” شما به کسی که تعهد ندارد و آن کار را میپذیرد چه میگویید؟ وقتی من میدانم در اندازه انجام کاری نیستم و آن را میپذیرم، چه صفتی را میشود برای من در نظر گرفت؟

    شما به آن پزشکی که کار برنامهریزی استراتژیک انجام میدهد و البته فرض بر این است که با انجام این کار به شیوه صحیح نیز آشنا نیست، چه صفتی نسبت میدهید؟ آیا میتوان برای او احترامی متصور شد؟ کسی که کاری را انجام میدهد هتاک نیست و کسی که به کار او اعتراض میکند هتاک است؟

    در اینجا یک نکته هست که باید من به آن اشاره کنم و در نوشتههای قبلی من مغفول ماندهاست. و آن ” نا آگاهی و کم تجربگی” است. من بسیاری از جوانهایی را که در این حوزه فعالیت میکنند را به عنوان دروغگو و کلاهبردار نمیشناسم. اما آنها را کمتجربه و گاهی ناآگاه میدانم و خود نیز این دوره از کمتجربگی و نا آگاهی را گذراندهام و این همان حسی است که امر به آدم مشتبه میشود که قابلیت حل مسائل سازمانها را دارد و میتواند ساختار سازمانی پیشنهاد دهد و فرآیند تدوین کند و … در حالی که حالا و با یک نگاه دقیقتر و کاربردیتر از گذشته میدانم که اینگونه نیست.

    شاید بر اثر همین کمتجربگی و القائات دروغ برخی مشاورنماهای دیگر باشد که بر خلاف نقدهای آشکاری که سعی شد علمی باشند و توام با احترام، در پس پرده عبارات و مضمونهایی مانند “مرتیکه”، “منافق”، “بیسواد” و “شر و ور” و … در مورد من و نوشتههای من از طرف این منتقدین گفته شد که نه من اهل گلایه هستم و نه گلایه اثری دارد و فحشخور هر مدیر شرکت هم که ذاتن ملس است. “وبلاگ نویس” باشد که دیگر بدتر! فقط ماندهام سخت عجب که اگر این نوشتهها “شر و ور” است، چرا زحمت انتقاد بر آنها را بر خود هموار کردهاند. من با شنیدن این حرفها مشکلی ندارم، کاش درون و برون پرده یکی بود ولی…

  • گفته شده که من همه مشاوران را بد و کلاهبردار و پردهباز میدانم و یا سعی میکنم این ذهنیت را در مورد آنها ایجاد کنم.

    این موضوع را قبول ندارم. در کشور ما اساتید دانشگاهی بزرگی هستند که خود چه در دوران تحصیلی و چه پس از آن از محضر برخی از آنها بهرهها بردهام. در صنعت ما هستند افرادی که با دود چراغ خوردن و تعمیق در فرآیندهای سازمانی، هر کلامشان دری گرانقدر است.

    میشناسم افرادی را که فقط و فقط در یک حوزه (مثلن منابع انسانی) فعالیت میکنند و حرفهای اصیل و ارزشمندی میزنند و احترامی در خور دارند.

    مدیران که مهمترین مشتریان صنعت مشاوره هستند، به یقین نیاز به مشاوره دارند و پیش از نیاز به مشاوره نیاز به مشاوری دارند که بتوانند بر آن تکیه کنند. تکیه بر باد زدن جز سقوط نتیجهای دیگر به همراه نخواهد داشت.

    همانگونه که منتقدین عزیز متوجه شدهاند، من مشکلی با مشاوران خوب و حتی مشکل ساختاری با جوانان جویای نام در این حوزه ندارم (گرچه به آنها انتقاداتی جدی دارم) مشکل ریشهای من با کلاهبرداری در حوزه مشاوره است که متاسفانه گسترش زیادی دارد و فکر میکنم در این حوزه با منتقدین خود همنظر هستم

به نظر میرسد هم منتقدین عزیز من و هم من همه بر این نکته اشتراک نظر داریم که صنعت مشاوره در ایران صنعتی پر مشکل و به نحوی بدون متولی محسوب میشود. پس باید به این صنعت که میتواند بازوی کسب و کارهای کوچک ما محسوب میشود کمک کرد. انتقادها را هر چند که درشت و سخت و ناملایم باشند پذیرفت و ابتدا برای یادگیری خود تلاش کرد. صنعت مشاوره ما نیازمند بازسازی مجدد است. شاید ابتدا باید مشاوری برای صنعت مشاوره برگزینیم.

۵ دیدگاه

  1. آقای مهندس آواژ، هم دانشگاهی و هم رشته ای عزیز:
    ممنون از پاسختون. برای اینکه بحث خیلی شخصی نشود، به جای نوشتن پست جدید، همین جا پاسخ میدهم
    چند تا نکته:
    ۱- من در مورد دانش شخص شما در مورد مدیریت نظری ندارم. چون پست شما شخصی نبود، و کل جامعه مشاورین را نشانه رفته بود، من هم کلی در مورد عموم مدیران صحبت کردم. امیدورام رفع سوء تفاهم شده باشد.
    ۲- در مورد شخص شما، کماکان تجربیات هر چه قدر هم که زیاد باشد، تنها مربوط به یک فرد یا یک سازمان میشود. ایراد من به همین نکته بود. شما نمونه آماری مناسبی ندارید که بر اساس آن ادعای خود را ثابت کنید/ اگرچه ممکن است من هم نتوانم برای شما نمونه آماری خوبی برای ادعای خودم بیاورم. در نهایت ذکر این نکته ضروری است که شما با تسلط نسبی که به موضوع مدیریت دارید، چرا به تله مشاوران بی تجربه و بی دانش افتاده اید و اجازه داده اید این همکاران نایالق ما شما را اینطور آزرده خاطر کنند؟
    ۳- در نهایت اینکه صنعت مشاوره در ایران مانند همه صنایع دیگر، از جمله نرم افزار که شما در آن فعالی مشکلات زیادی دارد (ضمناً در پرانتز این نکته را هم بگم که برای من حضور مهندس کشاورزی در صنعت مشاوره همانقدر عجیب است، که حضور مهندس صنایع در صنعت نرم افزار! )، مثلاً به قول شما افراد بی کفایت در آن مشغولند. این را همه میدانند. حتی نیازی به سابقه داشتن در این حوزه هم نیست. از قدیم گفته اند که آدم خوب و بد در همه قشری هست. نقد خوب و صادقانه، پس از ذکر مشکلات، راهکار هم ارائه میدهد. شما راهکارتان چیست؟ واقعاً اگر یکی از دانشجویان مهندسی صنایع صنعتی اصفهان آمد پیش شما و گفت من واقعاً دوست دارم مشاور میدیرت شوم، شما چه پیش نهادی به وی میکنید ؟
    راستی، نام فامیل من یراقی است!

    1. آقای یراقی عزیز
      از این که نام فامیل شما را اشتباه نوشتم عذرخواهی می کنم. هدف من از بیان سوابق آموزشی خود، تعریف از خود نبود. هدف این بود که بگویم نوشته های نقادانه من توسط کسی نوشته شده که سال های زیاد در این حوزه فعالیت کرده است. اگر دل نوشته های من را پیش از این نیز مطالعه فرموده باشید متوجه خواهید شد که کم پیش می آید بدون تکیه به تجربه خود و دیگران صحبت کنم. شاید برای شما جالب باشد که بدانید که تابستان گذشته برای دیداری به دانشکده رفتم و دمی با آقای دکتر رییسی که سال ها افتخار شاگردی ایشان را در دانشکده و کار بیرون از دانشکده داشته ام، گفتگو کردیم. باور کنید که بخش قابل توجهی از نوشته های من نقل مضامینی بود که ایشان فرمودند و البته ایشان و سوابق اجرا و مشاوره ایشان را احتمال قریب به یقین می دانید.
      در مورد یک صنایعی که کار نرم افزاری می کند بد نیست به خاطره ای از یکی از اساتید دانشکده بپردازم.
      روز اولی که وارد دانشکده صنایع شدیم. جناب آقای دکتر کیانفر که الان استاد دانشگاه صنعتی شریف هستند و آن موقع رییس دانشکده بودند صحبتی کردند که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. ایشان گفتند صنایع یک رشته میان رشته ای است و اگر می خواهید به اقیانوس پنج سانتی متری متهم نشوید، حتمن گرایش شغلی و کاری خود را انتخاب کنید. یک مهندس صنایع ممکن است که در تولید صاحب نظر باشد. البته نوع تولید مهم است مهندس تولید خودرو با پتروشیمی فرق دارد. یادم می آید که روزی به کارخانه کابل سازی تک رفته بودم و معاون مهندسی آن جا که یک مهندس صنایع صنعتی اصفهانی بودند از خیلی مهندس های مکانیک در آن حوزه صاحب نظر تر بود. چرا که تمرکز خود را بر تولید کابل قرار داده بود. یک مهندس صنایع دیگر می تواند در صنعت شیر فعالیت کند. در حوزه شیر هم باز می توان متمرکز شد. مثلن کنترل کیفیت آماری شیر (پروژه درس کنترل کیفیت من بود!). یعنی بر اساس توصیه آقای دکتر کیانفر یک تمرکز دوگانه هم بر روی صنعت و هم بر روی زمینه فعالیت. من هم از همان روزهای اول زمینه اول تخصصی خود یعنی تحلیل سیستم را انتخاب کردم. اما یک تحلیلگر خوب باید با برنامه نویسی و بانک اطلاعاتی و … هم آشنا باشد، پس این ها را هم یاد گرفتم و این شد که من وارد حوزه نرم افزار شدم. (البته سال هاست که برنامه نویسی نمی کنم ولی زبان برنامه نویس ها را بلدم). سال‌ها طول کشید که تمرکز دوم خودم را انتخاب کنم و به همین دلیل دچار اشتباه هایی شدم که پیش تر بیان کردم.
      برای همین اگر یکی از دانشجویان مهندسی صنایع صنعتی اصفهان از من در مورد مشاوره نظر خواست، به او می گویم که اول برو یک حوزه فعالیت انتخاب کن، یعنی مهندسی صنایع ظرف است، باید محتوی داشته باشد. مثلن حوزه ساخت و ساز و بعد به او می گویم که یک گرایش کاری انتخاب کن، مثل کنترل پروژه و بعد حداقل پنج سال در این حوزه کار کن و خاک بخور. بعد می توانی ادعا کنی یک مشاور درجه ۳ هستی! اگر تحصیلات کسی افزایش پیدا کرد و فوق لیسانس و دکتری گرفت، شاید کمی این مدل تغییر کند، اما داستان تمرکز و مشاوره سر جای خودش باقی است.
      ببخشید کمی طولانی شد….

  2. ۱. راست‌اش من از اول هم قصد نداشتم به مطالب شما پاسخ بدهم و واقعا متأسفم که وقتی دیگران را دعوت به نقد منطقی می‌کنید، در پاسخ به دیگران بلافاصله بحث را شخصی می‌کنید. دلایلی که برای اثبات محق بودن‌تان در مورد اظهارنظر در مورد صنعت مشاوره آوردید را هم بهتر است دیگران نقد کنند.
    ۲. زاویه‌ی نقد شما با من یکی نیست. لطفا مصادره به مطلوب به رأی خودتان نکنید. نقد من ساختاری بود و نقد شما شخصی. امیدوارم حداقل این یکی را بپذیرید.
    ۳. کسی در سوابق ارزنده‌ی شما تشکیک نکرده. بله. سن و تجربه‌ی بنده و آقای یراقی هم از شما کم‌تر است. در این هم شکی نیست. اما من قبلا هم خدمت شما عرض کردم به دلیل همین سن و تجربه‌ی کم هم‌چنان دارم شاگردی اساتید بزرگ‌ترم را می‌کنم که مطمئن‌ام خودتان هم استحضار دارید کم‌تر از آقای دکتر مشایخی و بزرگان دیگری که نام بردید نیستند. با افتخار هم همه جا می‌گویم من یک تحلیل‌گر کسب و کار هستم و نه یک مشاور مدیریت.
    ۴. من به‌جای غر زدن و تهمت زدن به دیگران سعی می‌کنم که در جاهایی که می‌توانم اثر مثبت بگذارم و به دیگران نشان بدهم روش درست مشاور بودن چیست. به‌همین دلیل است که اولین کتاب مشاوره‌ی مدیریت به‌زبان فارسی را ترجمه کرده‌ام. به‌همین دلیل است که بدون داشتن هیچ منفعت مالی، هر ماه ساعت‌ها وقتم را در سازمان مدیریت صنعتی و انجمن بهره‌وری ایران می‌گذرانم. به‌همین دلیل است که سال‌هاست سعی می‌کنم یافته‌ها و آموخته‌ها و تجربیات‌ام را در وبلاگ محقرم برای دیگران بنویسم. انتظار می‌رود شمایی که از بنده و امثال بنده بسیار تواناتر و بادانش‌تر هستید هم بعد از این نقدها شروع کنید به اثرگذاری مثبت. ما هم به‌قدر وسع‌مان حمایت‌تان می‌کنیم.
    ۵. اگر هدف‌تان نقد واقعی است و اثرگذاری و البته اگر پیشنهاد مشخصی برای به‌تر شدن اوضاع دارید، می‌توانید با دوستان انجمن مشاوره‌ی مدیریت ایران تماس بگیرید که می‌دانم استقبال هم خواهند کرد.
    بحث من با شما همین‌جا تمام شد. به‌هیچ عنوان علاقه‌‌ای به ادامه دادن‌اش ندارم و فکر می‌کنم انرژی و وقت شما و من ارزشمندتر از این است که صرف مجادلات بی‌نتیجه‌ی این چنینی شود. موفق باشید و شاد.

    1. البته من نیز قصد مجادله ندارم. هدف من هم اصلاح وضعیت است. گرچه هدفم از روزنوشت های بهساد مانند هدف شما مقدس نیست و انگیزه های سازمانی و شخصی دارد.
      تنها نکته ای که البته باز به فصد آگاهی بخشی و نه خدای ناکرده بحث شخصی (چون نه من و شما رقیبیم و نه دشمنی داریم) مطرح می کنم. رعایت انسجام در رفتار، گفتار و نوشتار است که بهترین روش ایجاد آن وا کردن سنگ های هر کس با خودش است.

      در بالا مرقوم فرمودید که “با افتخار هم همه جا می‌گویم من یک تحلیل‌گر کسب و کار هستم و نه یک مشاور مدیریت”
      در وبلاگتان (در ستون سمت چپ و در صفحات دیگر) نوشته‌اید
      “ـ من یک مشاور مدیریت (با تمرکز بر تحلیل‌گری سیستم و کسب و کار) هستم. براساس دانش و تجربیات‌ام می‌توانم خدماتی را در زمینه‌‌ی مشاوره‌ی مدیریت و مدیریت آی‌تی و هم‌چنین مشاوره‌ی شغلی به شما ارائه بدهم. برای اطلاع از این خدمات، می‌توانید برگه‌ی مشاوره و همکاری را مشاهده کنید.”
      در نهایت از نظر خود، شما مشاور هستید یا نه؟
      امیدوارم این انتقاد را نه در راستای بحث های شخصی و نه حتی در ادامه صحبت های قبل، بلکه به عنوان تذکری از کسی بدانید که می تواند دوست شما باشد.
      به هر ترتیب اگر مصادره به مطلوب شدن من نباشد، شما و من در یک نقطه اشتراک نظر داریم و آن پایان این بحث چالشی است

      موفق پیروز و مستدام باشید

    2. آقای نعمتی شهاب پاسخ شما کاملا بجا و منطقی بود…
      و شما جناب آقای آواژ؛ کاش دیگران یاد بگیرند بدون آنکه در حوزه ای تخصص داشته باشند، در آن حوزه حرافی نکنند…
      بزرگترین زخم حوزه مشاوره مدیریت در ایران، مدیرانی است که به صرف اداره سودآور یک شرکت در چند سال، تمامی تئوری های مدیریتی و ذخیره انباشته علوم مدیریتی را به تمسخر می گیرند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *