گاه که آرام هستم

نه قصد نصیحت دارم و نه صلاحیت صدور دستور‌العمل. نه روان‌شناس هستم و نه حتی تحصیلات و مطالعات جامع و کافی در مورد آن دارم بنابراین بر خلاف نوشته‌هایی که “ده راز بزرگ خوش‌بختی” را بیان می‌کنند و یا این‌که “شش روش لازم برای آرامش روانی
شما!!” را توصیه می
کنند، این نوشته مخاطب دوم شخص ندارد و بیشتر بیان یک تجربه شخصی است و هیچ الزامی نیز وجود ندارد که این روشها در مورد دیگری کاربرد داشته باشد!

در روزگاری که فشارهای عصبی و کاری، خیلیها را افسرده کرده است. در برخی اوقات به کارگیری برخی روشها توانسته این فشار عصبی و افسردگی را تا حد زیادی برای من کاهش دهد.

  • ورزش

    وقتی ورزش میکنم، خیلی سرحال میآیم. از ورزشها به کوهنوردی علاقه بیشتری دارم. در کوه فرصت زیادی برای فکر کردن وجود دارد و آرامش روح و سلامت جسم است. کوهنوردی من و دوستانم قوانینی نیز دارد. صحبت در مورد کار، پول، خرید و فروش و مهمتر از همه سیاست در کوهستان ممنوع است.

    نه که وزشکار باشم…

  • موسیقی، هنر و …

    گوته میگوید “آدم باید هر روز به موسیقی دلنوازی گوش دهد، یک شعر خوب بخواند، یک نقاشی قشنگ ببیند و اگر پا داد یک جمله عاقلانه نیز بگوید!” خیلی سعیکردهام به این جمله عمل کنم. در مورد موسیقی و شعر، تا حدی موفق بودهام، با نقاشی میانهای ندارم. گفتن جمله عاقلانه نیز پیشکش! هم اینکه هر روز به موسیقی گوش میدهم، همین کلی خاصیت دارد.

    دیدن فیلم خوب نیز البته موثر است، خیلی زیاد…

  • دوری از اخبار و فاصله از رسانهها

    از قدیم گفتهاند، بیخبری خوش خبری است. خواندن وبسایتهای خبری و گوش سپردن به اخبار ضد و نقیض اینطرف و آنطرف همیشه اعصابم را فرسایش میدهد. وقتی که فاصله میگیرم خیلی راحتتر هستم و بیشتر نیز به بهساد فکر میکنم. ماهواره که نداریم، تلویزیون نگاه نمیکنم و وقتی هم هر از گاهی دیدن سایتهای خبری را تحریم میکنم، بسیار آرامشبخش است.

  • نمیخواهم پولدار شوم!

    روزی شش بار و هر دفعه پنجاه خط این عبارت را مینویسم. چون قرار نیست ثروتی را که به دست میآورم با خود به آن دنیا ببرم، بیخود و بیجهت دور و بر خود را شلوغ نمیکنم. هیچکس برای اتاق هتل خرج نمیکند. دنیا هم یک هتل بزرگتر، بیخود چرا دنبال چیزی باشم که نه ماندگار است و نه با من به آنطرف دنیا میآید.

  • پرهیز از بیمایگان

    از مسافرکشی که با دیدن یک مسافر وسط خیابان بیمحابا ترمز میگیرد تا فلان رقیب و بهمان کارمند مشتری و خیلیهای دیگر، هر کدام به تنهایی میتوانند یک تنش عصبی باشند.. اگر بخواهم با همه اینها بجنگم فقط خود را خسته کردهام. میتوان تا حدی فاصله گرفت. البته اگر خودشان بخواهند به حریم من نزدیک شوند و بمانند، کرگدن وار با آنها رفتار میکنم.

  • فعالیتهای اجتماعی

    من خیلی اهل فعالیتهای فوق برنامه اجتماعی نیستم. اما گاه که پیش آمده، بعدش احساس خوبی داشتهام.

  • مسافرت و دوری از کار

    همیشه مسافرت و دوری (به معنی فکر نکردن به کار به طور مطلق) ذهن آدم را راحت میکند. سالی یکی دو بار آن خیلی برایم آرامش بخش و لازم است.

  • همکاران دوست، دوستان خوب

    این‌که هم‌کارانی داشته باشی که بتوانی روزی یک‌ساعت با آن‌ها بخندی و اعتماد داشته باشید به یک‌دیگر و بدانی که از آن‌ها گزندی نمی‌بینی خیلی خوب است. هر چه بیش‌تر، به‌تر! من خیلی از این هم‌‌کاران دارم.

  • دروغ نگفتن

    روزهایی که دروغ میگویم پایان روز حس خستهکنندهای دارم. بر عکس. روزهایی که موفق شدهام دروغ نگویم، خیلی شاد و سر حال هستم. دروغ و موارد مشابه مثل موریانه روح را میخورد.

  • دشنام دادن و مزخرف گفتن

    عذرخواهی میکنم ولی این یک حقیقت است که اگر دشنام دادن نبود میزان جنایات بشر چندین برابر میشد و تیمارستانها به شدت افزایش پیدا میکردند. گاهی بد و بیراه گفتن و یا حتی مزخرفات سر هم کردن، اثر بخش است. البته دشنام دادن با دعوا کردن و مخاصمه فرق دارد که دوستان خواننده به خوبی به این تفاوت آشنا هستند!

شد ده مورد. برای اینکه شبیه نوشتههای پدربزرگوارانه نشود، ادامه میدهم!

  • کاری را که دوست دارم انجام میدهم.

    من وبلاگ نوشتن را دوست دارم. جدای همه خواص آن. پس وبلاگ مینویسم. من بهساد را دوست دارم. پس در بهساد هستم. اعتقاد دارم که هیچچیز در دنیا ارزش پرداختن ندارد، مگر آنکه نسبت به آن درجاتی از عشق و دوست داشتن را تجربه کنیم.

  • مفید باشم

    وای از آن روزهایی که میآیند و میروند بلانسبت من هیچ غلطی نکردهام. یک روز خسته و کسل کننده است که عصر آن روز آدم از خودش بدش میآید. روزهایی که مفیدترم، سر حال ترم.

به قول علی واحد عزیز

همین!

قرار نیست که همیشه نتیجهگیری کنیم …

۸ دیدگاه

  1. هر چه از دل برآید…
    این دل نوشته ها ۱۰۰ بار از “” نوشته‌هایی که “ده راز بزرگ خوش‌بختی” را بیان می‌کنند و یا این‌که “شش روش لازم برای آرامش روانی
    شما!!” را توصیه می‌کنند “” مفید ترند. خود جنسند. مثل یک کاسه آش داغ تو یه روز خوب، کنار یک جنگل و یا بالای کوه، جذب مولکولهای آدم میشه 🙂
    میدونی، تو اینروزا هروقت درباره یه نکته یا یه روش موفقیت و … صحبت میشه، نمیدونم چرا همه ربطش میدن به پول درآوردن. من میگم اگه این ضعفا رو تو خودم حذف کنم، میتونم به خواسته های دلم بیشتر برسم اونوقت طرف میگه: همش سگ دو میزنی که بیشتر پول دربیاری که چی بشه، میخوای ببری تو گور!!!
    ولی میشه به موفقیت فکر کرد برای شادی دلت. برای از خود راضی شدنت(البته نه با بار منفیش). برای آنکه روزهای مفیدتری داشته باشی و پولدارهم نشدی فدای سرت. سرت سلامت.نه؟
    راستی نتیجه گیری مال انشاء نه دل نوشته. “همین” بهترین پایانه که منم خیلی باهاش حال میکنم و از آقای واحد بابتش ممنونم.

  2. پرهیز از بی‌مایگان

    از مسافرکشی که با دیدن یک مسافر وسط خیابان بی‌محابا ترمز می‌گیرد تا فلان رقیب و بهمان کارمند مشتری و خیلی‌های دیگر، هر کدام به تنهایی می‌توانند یک تنش عصبی باشند.. اگر بخواهم با همه این‌ها بجنگم فقط خود را خسته کرده‌ام. می‌توان تا حدی فاصله گرفت. البته اگر خودشان بخواهند به حریم من نزدیک شوند و بمانند، کرگدن وار با آن‌ها رفتار می‌کنم. !!!

  3. با سلام در اینمورد “شستن ظروف” فراموش نشود زیرا در بعضی مواقع بهترین لحظات در هنگام شستن ظرفها پیش می آید یعنی زمانی که نیاز به تفکر و تمرکز دارید وشرایط برای” شکلات شدن پیش عیالات ” نیز مهیا می باشد بسیار جواب می دهد ولی از شوخی گذشته شستن ظروف و شنیدن شرشر آب و فضا و زمان مناسب برای تمرکز بسیار عالی است . یکی از تجربیات زن ذلیل ها !!!!!!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *