ابتذال تبلیغات شور و گرفتاری بین بازار و خود

کافی است که سری به اینستاگرام بزنید تا جماعتی که برای همه مشکلات شما راه‌حل دارند، در یک روش مبتنی بر تحقیر-راه حل، محصول و خدمات خود را به فریب‌آلوده‌ترین شکل ممکن به شما ارائه کنند.

تحقیر به این معنا که شما تاکنون گران می‌خریدید و یا بی‌چاره‌وار گرفتار مشکلاتی بودید که راه حل ساده و ارزان آن در اختیار آن فروشنده است. تو را ذره ذره ویران می‌کنند تا خودشان به سود برسند.

دنیای تبلیغات اینفلوئنسری و شبکه‌های اجتماعی این روزها به این مدل غالب تنزل پیدا کرده است که هر چه وراج‌تر، دروغ‌گوتر، مغرورتر، خوش‌نماتر، و فیک‌تر و بی‌اصالت‌تر باشی، پر مخاطب‌تر و لاجرم پر فروش‌تری

عطش مصرف‌گرایی دامن‌گیر همه ما شده است و این عطش ذائقه ما را به سمت پذیرش هر آب شوری سوق می‌دهد. گو این‌که بعد از چندی دیگر فقط این شورآبه‌ها هستند عطش ما را فرو می‌نشانند.

این تمامی فاجعه نیست. دوستی قدیمی داشتم که مدت‌هاست به جبر زمانه از او دور و بی‌خبرم. دیشب به طور اتفاقی دیدم صفحه اینستاگرام راه انداخته است برای خدمات مشاوره و به اصطلاح کوچینگ (مربی‌گری) و او هم صاحب همه راه‌حل‌ها برای همه شرکت‌ها و افراد شده بود. این آدم، این نبود. آدمی که من می‌شناختم مهندسی بود که کارهای محدودی بلد بود که خیلی هم به آن‌ها تسلط داشت. دلم گرفت. در عرصه رقابت با خالی‌بندان و وراج‌ها، مجبور شده بود، بازیگر شود.

این همان چالشی است که این روزها دارم. در کسب و کار، تا حرف نزنی دیده نمی‌شوی ولی از بد حادثه یاد گرفته‌ام که آن کیمیای شفابخش برای وجود پر ایراد من سکوت است تا من را کمی عطف به خود کند و این دقیقن ضد آن چیزی است که تبلیغات به اصطلاح اجتماعی از من می‌خواهد.

در مورد بهتایم هم ما با همین چالش مواجه هستیم. در مقابل رقبایی که، با پُرگویی، رپورتاژ، خرید بک‌لینک و تبلیغات، در مقام ادعا (و فقط در مقام ادعا) تمامی مشکلات مدیریت پروژه سازمان‌ها را حل می‌کنند، من می‌دانم که بهتایم با تمام قدرتش مانند هر نرم‌افزار دیگر، فقط پاسخ‌گوی نیاز بخشی از بازار است. اگر مثل آن‌ها باشم، دیگر منِ خودم نیستم. هیچ چیز نیستم. اما چه کنم با ذائقه شورآبه پسند این روزها که هر روز هم بدتر می‌شود.

چه کنم با جامعه‌ای که تواضع را ناتوانی، سکوت را بلاهت و راستگویی را ضعف محسوب می‌کند و این روزها عاشق رنگ و لعاب و سر و صداست؟

۴ دیدگاه

  1. سلام
    متاسفم از اینکه به قول قدما

    عقل مردم به چشمشان است
    آن هم چشمانی که به خوبی باز نمیشوند و اطراف خود را به دقت نگاه نمیکنند

    امیدوارم اینگونه نماند

    رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
    چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند …

    عزت زیاد

  2. جناب استاد
    به طور ضمنی عموم مردم را متهم کردید که گول افراد وراج‌تر، دروغ‌گوتر، مغرورتر، خوش‌نماتر، و فیک‌تر و بی‌اصالت‌تر را می خورند.
    آیا این هم خودش تحقیر مردم به گونه ای دیگر نیست؟

    1. سلام،
      ممنون از انتقاد سازنده شما
      این‌که عده‌ای فریب می‌خورند که شکی نیست. از طرف دیگر همان به طور ضمنی که شما می‌فرمایید، اگر این روش فروش جواب نمی‌دهد، پس چرا عمدتا به این روش می‌فروشند؟ مگر این که بفرمایید که روش تحقیر- فروش این حضرات جواب نمی‌دهد و بدون دلیل رشد کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *